AFŞAR

Thursday, December 30, 2010

پراكندگي زبانها در روستاهاي شمال خراسان

http://sites.google.com/site/wwwinsanchiliq/xshomali.JPG


posted by 2:03 PM

نیمی از جمعیت کلات ترک، 35 درصد کرد و بقیه فارس زبان می باشند.

http://sites.google.com/site/wwwinsanchiliq/kalatj2


جمعیت کلات نادری

کلات از نظر ترکیب جمعیت وضع استثنایی و جالبی دارد. ترکیب جمعیت در اردوی جهانگیر نادر نیز از این گونه بود. قطعا جمعیت فعلی کلات ورثه همان حشم و خدم نادرند که چنین گوناگون در دره کلات و نواحی اطراف آن گرد آمده اند. جلایرهای کبود گنبد، ایروانیهای سیرزار، دربندیها، اهالی ژرف و حمام قلعه و برده و سررود و خشت اکثر ترکند. خشتیها ظاهرا از گنجه و قره باغ،

عروسی در کلات

سررودیها بقولی از کوچ داده شدگان یهود و دربندیهای ساری جوی باشند. اهالی نفطه و گرو اصلا عرب و در حال حاضر به زبان ترکی و ترکی اردلانی صحبت می کنند. ساکنان قله زو و سیرزارها نیز به ترکی اردلانی و ترکی ینگجه حرف می زنند و در مجموع می توان گفت نیمی از جمعیت کلات ترک، 35 درصد کرد و بقیه فارس زبان می باشند. در روستای قله زو که در داخل قلعه کلات و در ارتفاعات قرار دارد دیدم و شنیدم که جارچی به چندین زبان مردم را به شرکت در مراسم افتتاح "خانه انصاف" دعوت می کند. انگار که ناطقی از تریبون سازمان ملل حرف می زند. او ابتدا به ترکی از مردم خواست که در میدان ده جمع شوند. سپس همین عبارت را به زبان لری و بعد فارسی و کردی تکرار کرد.

لطفا برای دیدن نقشه کلیک کنید



منبع: کلات نادری، محمد رضا خسروی، انتشارات آستان قدس رضوی 1367



گلیم بافته شده در کلات نادری



تصویر گلیمی دیگر از کلات نادری

posted by 1:57 PM

افشارشناسي



دكتر محمدخالقي مقدم



-سلسله آثار -(46 اثر علمي مربوط به ايل افشار )



http://drmkhm.blogfa.com/post-16.aspx



1- استان زنجان، سرزمين اقوام افشار

2- نقش اجتماعي ايل افشار در تشكيل دولت صفويه

3- تاخت و تاز ازبكها به ايران و مقابله اقوام افشار در برابر آنان

4- شناخت اجتماعي سران ايل افشار

5- تاكتيكها و استراتژيها و تواناييهاي نظامي ارتش افشار

6- زندگي نامه سران دولت نادر شاه افشار

7- اوضاع اجتماعي زنجان پس از فروپاشي دولت افشاريه

8- ادعاي سياسي سلطنت توسط اقوام افشار زنجان دوره زنديه

9- فوجهاي نظامي افشار زنجان در دوره قاجاريه

10 - تقابل دو ايل افشار و ايل قاجار، در زنجان در اوايل تشكيل دولت قاجاريه

11- نقش حاكمان افشار زنجان در جنگهاي ايران و روس

12- تأثير فرهنگي موسيقي اقوام افشار زنجان بر روي دستگاههاي موسيقي اصيل ايراني

13 - تحول اجتماعي موسيقي ايراني از دوره صفويه تا قاجاريه

14- زنجان و زيباييهاي فرش افشار

15- صنعت زيباي چارق هاي افشار زنجان

16- صنعت زيباي چاقوسازي اقوام افشار زنجان

17- صنعت زيباي مليله كاري اقوام افشار زنجان

18 ـ زندگي ايلي افشارها و قوچ افشاري آنان

19 - اقوام افشار و تحولات حوزه زيست جغرافيايي آنان

20 - مكانهاي ييلاق ـ قشلاقي ايل افشار

21- تيره ها و طوايف ايل افشار

22- ايل افشار و روند هويت زدايي ايلها

23 - فرايند تخته قاپو شدن طوايف و تيره هاي ايل افشار

24 - طايفه اينانلو افشار زنجان (حومه ابهر)

25 - طايفه افشار قورت بيگلو زنجان (حومه صائين قلعه زنجان)

26- طايفه افشار اوصانلو زنجان

27- طايفه ايرلو افشار زنجان (طارم و حومه زنجان)

28- طايفه افشار قراپشتلو (قرابز چلو زنجان )

29 - طايفه افشار غني بيگلو و قزل گچيلو زنجان

30- طايفه افشاركور حسنلوي زنجان (حومه قيدار)

31- طايفه افشار دويران زنجان (انگوران و ماهنشان)

32 - طايفه افشار تكاب

33 - طايفه افشار اروميه

34- طايفه افشار گروس (روستاهاي اطراف قزل اوزن)

35- طايفه افشار اسدآباد همدان ( افشارهاي حوزه ابتداي شاخه تالوار قزل اوزن)

36- طايفه افشار خرقان

37- طايفه افشار بكشلو (دهستانهاي افشاريه و شال در جنوب قزوين)

38- طايفه افشار ساوجبلاغ كرج ( دهستانهاي افشاريه و اشتهارد غرب كرج)

39- طايفه افشار شمال ساوه (گرمسيرات ايل افشار)

40- طايفه افشار خوزستان

41- طايفه افشار كرمان

42- طائفه افشار خراسان

43- تاريخ اجتماعي امير گونه خان افشار طارمي

44 - تاريخ اجتماعي جهانشاه خان افشار قيداري

45- تاريخ اجتماعي حبيب الله خان شاهسون افشار دويراني انگوران (امير توپخانه دوره محمدشاه قاجار)

46- تاريخ اجتماعي خوانين مختلف افشار زنجان



posted by 9:58 AM

Sunday, December 05, 2010

بیان احکام ديني به تركي در شمال خراسان

http://gerivan.blogfa.com/post-460.aspx

زبان مادری

قبلا به وضعیتی اشاره داشته‌ام که در آن سخنرانان و روحانیونی اکثر استان‌هائی که زبان و لهحه‌ای غیر از زبان رسمی کشور دارند، وقتی به عنوان خطیب وارد زادگاه خود می‌شوند؛ به همان زبان و یا لهجه‌ی محلی خود، سخن می‌رانند و پیام خود را به مستمعین می رسانند. ولی در شمال خراسان( بجنورد، شیروان، اسفرایین، قوچان، فاروج و...) که اکثر مردم آن ترک و کرد زبان هستند؛ وضع چنین نیست. یک روحانی و تحصیل‌کرده‌ی ترک و یا کرد(کرمانج) وقتی پشت تریبون و یا بالای منبری قرار می‌گیرد؛ متاسفانه صدر و ذیل صحبتش، غیر زبان مادری است و غافل از آن است که وقتی از این موضع فرود آمد یکی از همین مردم بوده و به زبان آنها تکلم می‌کند.
باید خوشحالی خود را آشکار کنم که، بعد از سال‌ها انتقاد به این وضع، دیدم برای اولین بار، روحانی جوان و خوش‌ذوق گریوانی ما بین نماز ظهر و عصر ، احکام را به زبان ترکی برای حاضرین توضیح می‌دهد. البته سال‌ها پیش بعضی نوحه خوان‌ها هم از کلمات ترکی استفاده می‌کردند ولی چون منابع آن‌ها ترکی شیرین آذری بود، در خواندن آن با لهجه‌ی ترکی گریوان با مشکل مواجه می‌شدند.
این واقعیتی تلخ است که ما منابع ترکی محلی نداشته و مجبوریم از کتب و منابعی که تمامی آن‌ها در کتاب‌خانه‌ها و مراکز آموزشی، به زبان فارسی و حتی عربی و انگلیسی و بعضا ترکی آذری و یا استانبولی است؛ استفاده نمائیم. و این برای گوینده‌ی مطلب مشکلاتی در محاوره بوجود می آورد که طبیعی هم هست. اما با تکرار و تداوم آن، از تعداد کلمات غیر ترکی کاسته شده و به غنای ارتباط با مخطبین افزدوه خواهد شد.

+ نوشته شده در جمعه پنجم شهریور 1389ساعت 13:33 توسط الیاس پهلوان

posted by 11:18 AM

یئتمیش، سئکسن، توخسان: هم‌دلی و تمرین زندگی

الیاس پهلوان


این سه عدد دو رقمی تقریبا میانگین سنی جامعه‌ی ماست. نسل گذشته به چشم می بیند که هر نسلی اگر عددی یا کلمه‌ای از کلمات را به فراموشی سپرده‌اند، در واقع خویش‌تن خویش را گم کرده سرگردان در وادئی قدم می گذارند که نیافتن هدف با سرگشتگی آن‌ها پیداست. مخالفین تلفظ کنندگان این اعداد خوشحال از این نباشند، که ره‌گم کردگان این راه به وادی آن‌ها ره‌سپار خواهند شد. کما این‌که آن‌ها خود راه گم کردگانی دارند که راه به سوی این قوم ننهاده‌اند. در هر قومی اگر نسلی از نسل‌هایش از آن قوم بریده‌اند، در قوم دیگر هضم نشده بلکه سرگشته و حیران عمر به پایان برده ‌اند

http://gerivan.blogfa.com/



وقتی مدرسه را شروع کردم خیلی وقت‌ها کلمات ترکی را با معادل فارسی آن سنجیده و سعی می‌کردم ریشه‌ی آنها را در فارسی پیدا کنم. گاها موضع انتقادی به خانواده گرفته و می‌نالیدم که چرا این کلمه را خوب ادا نمی‌کنند. بعدها فهمیدم این کلمات درست تلفظ شده وریشه‌ی اصلی آن‌ها ترکی بوده و بعضا لفظ فارسی آن عاریت ار ترکی است.

ترکی در استخدام کلمات دقیق‌تر از فارسی بوده و برای خیلی از اشیاء و حیوانات و... نام های منحصر به فردی دارد. در فارسی به انواع ماست فقط ماست و با توجه شکل ظاهری آن‌ها پسوندی اضافه می‌شود. ولی در ترکی ماست‌ها با توجه به مراحلی که دارند و با هر تغییر در حالت آن‌ها، نامشان نیز عوض می‌شود: قاتوق ، سیزمه، دوراق . به قولی یکی حتی بادها هم برای خود نام و نشانی در ترکی دارند.

ولی موضوع امروزم اعداد ترکی است. از سال‌ها پیش بعضی اعداد برام معما شده بودند. دهگان ترکی به این شکل تلفظ می شوند: اون، یئرمی، اوتوز، قیرخ، اللی و یا ائللی (با توجه به لهجه)، آلتمیش، بعد از این‌ها گفته می‌شود: هفتاد، هشتاد، نود ، اوز(ایز). با یادگیری حروف و اعداد فارسی این معما را با خیلی‌ها در گریوان و بجنورد طرح می‌کردم که این سه تا دهگان در ترکی چرا مثل فارسی تلفظ می‌شوند. خیلی‌ها که اصلا بلد نبوده و می‌گفتند این‌ها فرقی در دو زبان با هم ندارند. ولی تعداد کمی به این اشکال واقف بوده و حتی با کمی اختلاف در بیان، یئتمیش، سئکسن، توخسان، را بلد بودند ولی حاضر به استفاده و تلفظ آن نمی شدند.
این مشکل همچنان در بین ترک‌های خراسان شمالی پا برجا بوده و اغلب مردم به این نقیصه در زبان خود واقف نیستند. با درک شرایط و توجه به زبان مادری، مدتی است سعی وافر دارم که این سه عدد را بین خانواده و دوستان و نزدیکان ترویج نمایم.

بیر، ایکی، اوچ، دؤرت، بئش، آلتی، یئد دی، سئکیز، توقوز، اون و اون بیر، اون ایکی و ..

اون، یئرمی، اوتوز، قیرخ، اللی و یا ائللی (با توجه به لهجه)، آلتمیش، یئتمیش، سئکسن، توخسان، اوز، ایکی اوز، اوچ اوز، دؤرت اوز، بئش اوز، آلتی اوز، یئدی اوز، سئکیز اوز، توقوز اوز، و با توجه به لهجه های موجود در خراسان مین و مینگ

هم‌دلی تمرین زندگی

سه عدد از دهگان مغفول مانده از شمارگان زبان ترکی فرصتی را بوجود آوردند؛ تا نظرات خوبی طرح و به اشتراک گذاشته شود. یئتمیش، سئکسن، توخسان، این توانائی را داشتند؛ که اعلام کنند، در حد و اندازه این‌ها بین نسل‌ها فاصله افتاده و دستگاه شمارش گذشتگان رو به فراموشی می رود. فریاد بر آوردند: آی نسل امروز خود را فراموش نکنید. این سه عدد دو رقمی تقریبا میانگین سنی جامعه‌ی ماست. نسل گذشته به چشم می بیند که هر نسلی اگر عددی یا کلمه‌ای از کلمات را به فراموشی سپرده‌اند، در واقع خویش‌تن خویش را گم کرده سرگردان در وادئی قدم می گذارند که نیافتن هدف با سرگشتگی آن‌ها پیداست. مخالفین تلفظ کنندگان این اعداد خوشحال از این نباشند، که ره‌گم کردگان این راه به وادی آن‌ها ره‌سپار خواهند شد. کما این‌که آن‌ها خود راه گم کردگانی دارند که راه به سوی این قوم ننهاده‌اند. در هر قومی اگر نسلی از نسل‌هایش از آن قوم بریده‌اند، در قوم دیگر هضم نشده بلکه سرگشته و حیران عمر به پایان برده ‌اند.

خطر از بین رفتن زبان و گویش‌ها ، خطری جهانی است. جامعه‌ی جهانی سال‌هاست با این پدیده روبرو بوده و اندیشمند در پی آنند که از انقراض حتی کوچک‌ترین قومی با زبان ولهجه‌ی خاص جلوگیری نمایند.

بیش از آن که طعن و لعن هم دیگر را در سر به‌پرورانیم ؛ به باهم زیستن و قبول هم با همان زبان و اندیشه فکر کنیم.



+ نوشته شده در سه شنبه چهارم آبان 1389ساعت 10:47 توسط الیاس پهلوان

posted by 11:04 AM

ایوب پیغمبر(به لهجه بجنوردي زبان ترکی با ترجمه فارسي)

http://aa-seraj.blogfa.com/post-19.aspx


رفئق لردن بیره سه شمال دن منه زنگ ورده که اییوب دن نمه خبر ؟ دئدم که : همیشه که تکن .قززه سوووه کثیف ده امکاناته یوخده ، یوله خراب ده ، اگر بوجر بیر معدنی سوو بو کشور لرده که توریسته اهمیت بئریللن اولسیده اویره ائدردلن بیر مجموعه تریستی جهان گردی . اما اینده که بویردده غریب قالدده هئچ کم فکرنده دیه وعمضه بو که پیشرفت ائدسن پس رفت ائدیه وبو معدنی سو غیر قابل استفاده قالدده ایشه تددرم که اییو بنگ سوه جزو یاخشه ترین سوووه معدنی دنیاده بو موضوع بعدکللی آزمایش تخصصی اعلام اولدده وقتی سئزم بویره یتشده رفئقم دئده که : پس بو بنده خدا اییوب پیغمبر راست دیرده ! دئدم یعنی نمه ؟ دئده که نئچه گین مونن ایلی اییوبه گئدم که بیر شیشه النده ده عصا سه نه تکیه ائدووده میدان بابلسرده منتظر مینی بوسه ده دئدئم بویرده نمه ائدینگ نمی بوقدر خسته گئزمه گلینگ ؟ دئده ای بابا ایریم ده ال قویمه هر نم بجنورد ده منتظر اولدئم که مسئولین استان وعده لرنه وفا ائدسه لن اولمده که اولمده . منه شوجر غریب بئراخد دللن سوووم هر گین گئچن گین نن کثیف تر اولیه و غیر بهداشتی خلاصه من ام طاقت گتر مه دم و بیر شیشه سوم نن گئتردم و یوله دیشدئم ، ایستیم گئدئم سرعینه یعنی اوله من نن دعوت ائدددللن کهاویرده مدیر عامل اتحادیه شرکتهای آب گرم معدنی سرعین وبقیه آبگرمهای معدنی ایران اولئم چون که منگ سوووم در اولمپیاد آبهای معدنی دنیاده اول اولدده خیله کشور لردن هم منن دعوت ائددلن اما من دئدم ائز کشورهمه خدمت ائدئم یاخشه تر ده البته بو شرط نن قبوول ائددم که مننگ سووومه بجنورد دن لوله کش لغ ائدسلن و گتریه لن سرعینه .! او له یم قبول ائددلن و من الان ایستیم گئدیم سرعینه ! البته منی چن بلیط هوا پیما آلودهلن ولی پرواز کنسل اولده اوده که مینی بوس نن گئدیم ضمنا شکایت هم ائدددرم که بجنورد له لرنگ حقه یوخده مننگ آدم نن استفاده ائد سه لن من که گئردم اوضاع خیله خراب ده هئچ ایزئمه گتر مه دئم که من بیر بجنورله ینن رفئقم و خدا حافظ لغ ائدم و آیرلدم



ترجمه ابوب پیغمبر

یکی ازرفقا از شمال به من زنگ زد که از ایوب چه خبر ؟ گفتم : مثل همیشه آب گرمش کثیف ، امکانات ندارد ، راهش خراب است . اگر چنین آب گرم معدنی در یکی از این کشور ها که به توریست اهمیت میدهندبود آنجا را میکردند یک مجموعه توریستی و جانگردی عالی اما حالا که اینجا است غریب مانده هیچ کس به فکرش نیست وبه جای پیشرفت پس رفت میکند و این آب معدنی بلا استفاده مانده ، شنیده ام که آب ایوب یکی ازبهترین آب معدنی های دنیا هست این موضوع بعد از کلی آزمایشهای تخصصی اعلام شده است ، وقتی حرفم به اینجا رسید رفیقم گفت که : پس این بنده خدا ایوب پیغمبر راست میگفت . گفتم یعنی چه ؟گفت : چند روز قبل از این ایوب را دیدم که یک شیشه در دست دارد وبه عصایش تکیه کرده و در میدان بابلسر منتظر مینی بوس است گفتم اینجا چکار میکنی چرا اینقدر خسته به نظر میرسی گفت : ای بابا دست روی دلم نگذار . هر چه در بجنورد منتظر ماندم که مسئولین به وعده هایشان عمل کنند نشد که نشد مرا همان طور غریب رها کردند و آبم هر روز کثیف تر میشود و غیر بهداشتی . خلاصه من هم طاقت نیاوردم یک شیشه از آبم برداشتم و را ه افتادم میخواهم بروم سرعین . یعنی آنها از من دعوت کرده اند که در آنجا بشوم مدیر عامل اتحایه شرکتهای آب گرم معدنی سرعین و دیگر آب معدنی های ایران . چون که آب من که البته خودم آن را فراوری میکنم در المپیاد آبهای معدنی دنیا اول شده است و خیلی از کشور ها از من دعوت کرده اند ولی من ترجیح دادم که به میهن خودم خدمت کنم البته با این شرط قبول کردم که آب من را ابه سرعین لوله کشی کنند و در بجنورد هم هیچ شیر فلکه ای چیزی نگذارند آنها هم قبول کردند و من الآن به سرعین . البته برای من بلیط هوا پیما گرفته بودند ولی پرواز به علت اینکه نسیم میآمد کنسل شد ! این است که با مینی بوس میروم ضمنا شکایت هم کرده ام که بجنوردیها حق ندارند از اسم من استفاده کنند من که دیدم اوضاع خیلی خراب است هیچ به رویم نیاوردم که من یک رفیق بجنوردی دارم و خدا حافظ کردم و جدا شدم .!

posted by 11:02 AM

شعری از کتاب یاداولسن

خاتن قیامت

http://aa-seraj.blogfa.com/post-17.aspx


کتاب یاد اولسن بزبان ترکی بجنوردی
نماینده فروش کتاب : بجنورد :

کتاب فروشی گوتمبرگ .آدرس طالقانی شرقی .پاساژ تاجفر


-----------------------------

روُدخانَه زوئیِنگ تَیِندَه، ایشارَردِه اُ گِئجَه

تَموُزِنگ، گِئجَه سِه آ یدِ نلِغِه دِه

چِشمَه آیِ چِن، اُ لوُ دِه گیزگی

یِئل سوُ ئیشَردِه، بو باغ دَن اُ باغَه

بِر ماغِنگ با شِینَن، آرامگینَه

گُل لَرِنگ، اِ یرِی لَرنِه آ چَردِه

ساچلَرنِه، اُینَتَردِه قاچَردِه





آن شب رودخانه در عمق دره می‌درخشید ودر آن شب مهتابی تابستان چشمه آئینه ای شده بود برای ماه. نسیم شبانگاهی از این باغ به آن باغ می‌خزید و با سر انگشتان نوازشگرش به آرامی گیسوان بافته شده گلهارا می‌گشود و بازی کنان دامن بر می‌کشید



بیر خاتِن زوئِنگ تَیِه، چِشمَه قُراغِندَه، گِئزِه یولدَه یِئدِه

آیِنگ اُن دِردِ ه یو، آیدِنلِغِه یو چِشمَه و باغ

داغِ نَن بِئر دِلَن اَل

چَکدِلَن غارِ حَرانِه، مَکَّه دَن زو اِیچِنَه

بِئلَه کِه جِبرائیل

دِدِه تَکبیرَتُ الاحرام نَمازِ عِشقِهِ چِن



یک زن در پائین دره وکنار چشمه چشم انتظار همسر جوانش بود. ماه شب چهارده و مهتاب و چشمه و باغ و کوهستان دست در دست هم دادند، گوئی توانسته بودند غار حرا را از مکه به سوی دره بکشند. چنان که جبرئیل برای اقامه نماز عشق آوای تکبیرت الاحرام سر داد



خاتِن اَم قامَتِنِه باغلَه دِه یو مَست اُلدِه

آیِ نَن چِشمَه و باغ و داغِ نَنَ خُدایِ نَن بیر اُلدِه



آن زن مست یار شد و قامت بست

و با ماه و چشمه و باغ و کوه وخدای خود یکی شد



آی چِشمَه نِنگ اِیچِه نِن قاش وگِئز آ تَردِه

باشِنِه سودَن چِخارتَردِه گَنَه، باتَردِه

چِشمَه وُ آی و اَدَخلِه اوینَماغ

خاتِنِه چَکدِه اُتََه



ماه از میان چشمه با اشارت‌های چشم و ابرو زن را به خود می‌خواند

سرش را از آب چشمه بالا می‌آورد و دوباره ناپیدا می‌شد

چشمه و ماه و نامزد بازی آنان

زن را به آتش کشید

تا کِه دوُیسِن اِئزِنَه

اُتِروُدِه چِشمَه نِنگ اِیچِندَه

آی کِمِن، چِئمدِه یو باشِنِه چِخاردِّه سودَن

آی نَن مونِس و هَمراز اُلدِه

چِشمَه نِنگ پاک سووِه، شَرابِ هَفت سالَه کِمِن.

خاتِنِه صاف اِدِّه، جانِنِه پاک اِدِّه



قبل از اینکه بتواند به خود مسلط شود در میان چشمه نشسته بود.

مثل ماه در آب فرو رفت وسرش را از آب بیرون آورد

با ماه مونس و همراز شد

آب‌پاک چشمه مثل شراب هفت‌ساله روح زن را صاف کرد و جانش را پاک



نَه کَه شِیطانِنگ قُلاغِه کَرِّدِه

یا نَمازِنگ سَسِنِه اِیشِد موُدِه

اُله کِه اِئز لَرِنِه ساتوُدِلَن

خاتِنِنگ یِئرِه نِه اُنَه دُیودِه لَن

شِیطان اَل اِیزادِّه نامَحرَم لَرَه

هَوَسِه سالدِه قَرَه اِیرَی لَرَه



نه اینکه گوش شیطان کر باشد ویا صدای تکبیر را نشنیده باشد

خود فروشان جای زن را به او نشان داده بودند

شیطان دست به سوی نامحرمان یازید

و هوس را در دلهای سیاه به جولان واداشت



گَلدِلَن چِشمَه سارِه

بیر نِئچَه قورد صِفَت، نا مِحرَم

گِئز لَرِه قان کاسَه سِه

گِئردِلَن چِشمَه دَه خورشیدِ نَن آی

گِئردِلَن غُنچَه کِمِن، چین لِه دامِن دورِندَه



چند نفر گرگ صفت نامحرم به سوی چشمه آمدند

چشمهایشان کاسه خون

در داخل آب چشمه خورشید و ماه را در کنار هم یافتند

و دیدند مانند غنچه دامن چین دار دور زن را گرفته است



باخدِلَن بیر بیرَه، گئِز لَردَه توتوق چَکدِه هَوَس

نِجا بَت سِئز هَوَسِنگ آ تِنَه قَمچی چَکدِلَن



به هم نگاه کردند و شراره هوس درچشمانشان پدیدار شد

و آنگاه به اسب نا نجیب هوس شلاق کشیدند



خاتِنِنگ اِیرَیِ نَه شَک دیشدِه

ساچِنِنگ لایِ نَن.

گِئزِنِه تاشلَه دِه دِرد قُراغِنَه

گِئردِه بیر اِکِّه سانِه کِئلگَه دِدِه بِسمِ الله

چِشمَه دَن چِخدِه یو بیر گُلَّه کِمِن آتِلدِه



شک به زن مستولی شد

از لابلای گیسوان آب کشیده‌اش، چشمانش را به اطرافش گرداند

یکی دو تا سایه دید و گفت بسم الله.

مثل گلوله ای که شلیک شده باشد از چشمه به بیرون جست



اُقاچَردِه دالِه سِنَن هار اِیت

گِئزِه قورخَردِه، هَوَس اَفعی سِه نیش وِرسِن ا ُنه

یِخِلَردِه یو تورَردِه، اَِمّا قاچَردِه گَنَه

خُدایَه یالواردِه، مَنَه فریادرَس اُل

قویمَه نا مَحرَم اَلِینَن، عِصمَتِم پوزِلسِن



او فرار می‌کرد و سگ‌های هار به دنبالش

چشمانش می‌ترسید از اینکه مورد تهاجم افعی ناپاک هوس قرار بگیرد

به زمین می‌خورد و بر می‌خاست، اما باز هم فرار می‌کرد

رو به خدا کرد و التماس کنان یاری طلبید

که مگذار عصمتم به دست نامحرمان به تباهی کشیده شود



بیر سِه نِنگ، اَلِه یِتِشدِه خاتِنِنگ دا مَنِنَه

اَیاغِه گیر اِدِده داشَه، دامَن اَلدَن قاشدِه

اِیرَیِه چاتلَمَلِه قاچَردِه

باشارَنجَه قاشدِه، قاشدِه، تا یولِه باغلَندِه



دست یکی از آنان به دامن زن رسید

اما پایش به سنگ گیر کرد و دامن از دست برفت

چنان فرار می‌کرد که گوئی کبوتر قلب هر لحظه ممکن ست قفس سینه را بشکافد

تا می‌توانست فرار کرد، اما ناگهان راه بسته شد



اِیلَی دَه داغ و کَمَر، داشدَن دیوار کِمِن

دالِه دَه، نِجابَتِه قُربانلِغ اِدماغ خَنجَرِه

اُمیدِه کَسِلدِه یو هَرایِه چَکدِه خُدایَه



در جلو کوه کمر و صخره هائی چنان دیوار

در پشت قربان گاه عصمت و نجابت در انتظار



شو جِر کِه ساخلَدِّرَنگ اِیندِه یَه چان ساخلَه مَنِه

مَنِه اِئرت اِئز یانِئگَه اَلان، قِیامَت گِئجدِه

مَنِه سال تابوتَه تابوتِنگ مَنَه بِئنِج دِه



خدایا همانطور که تا حالا مرا از شر شیاطین حفظ کرده ای باز هم حفظ کن

مرا همین الان پیش خودت ببر، قیامت دیر است

مرا در تابوت بگذار که تابوتت برای من گهواره است



اِیلدِرِم چاخِلدِه

داغ لَرَه سَس دیشدِه

داش لَه پوزِلدِلَن

داغ لَرِنگ چِنگِّنَّن دَمانَیَه تِئکِلدِلَن

اَلَه داغِنگ اَتَیِه یارِلدِه



برق درخشید و صدای رعد در میان دره پیچید

سنگها از هم گسستند

واز قله کوه ها به دامنه ریختند

دامنه آلاداغ شکافته شد

گِئرِلدِِّه نَه جِر آی باتیَه داغِنگ دالِه سِنَه

اُ خاتِن آی کِمِن بادِّه شو داغِنگ لایِنَه

داغ لایِه باغلَندِه

خاتِنِنگ ساچلَرِه داغ لا یِنَّّن سالاّندِه



دیده شده است که ماه چگونه در پشت کوه غروب می‌کند

آن زن مثل ماه در قسمت شکافته شده کوه غروب کرد و ناپدید شد

دامنه دریده شده کوه به هم برآمد

و گیسوان زن ازکوه بیرون ماند و به دست نوازشگر نسیم سپرده شد



ایلدِرِم اَفعی لَرِه یاندِردِه

اُ خاتِن عِصمَتنِنگ یولِندَه جان بایدِردِه

اُلدِه بیر اُسَنَه تا قِیامَتَه

اُ زُوِئنگ خَلقِه اُنَه خاتِن قِیامَت دِِدِلَن

یارِلَن داغ یانِندَه ، بیر سَر دُوَه قَیِردِّلَن



رعد و برق افعی ها را سوزاند

و آن زن در راه عصمت خود جان باخت

و افسانه ای شد تا به قیامت

اهالی آن دره او را خاتن قیامت نامیدند

و در همان جائی که کوه از هم شکافته شده بود سردابه ای ساختند



شوردَه کِِه خاتِن قِیامَت بادِّه داغِنگ لایِنَه

گِئیَریَه بَلند اُد لَه، دیشیَه شوداغِنگ بویِنَه

دَئیلَّن کِه داغ بویِندَه، اُ خاتِنِنگ تِئل لَرِه دِه

هَر بِهار گِئیَریَه، دَئیلَّن اُنِنگ کاکُل لَرِه دِه



همان جائی که خاتن قیامت در لابلای کوه غروب کرد

علفهای پیچ پیچ بلندی می‌رویدو بر اندام کوه میافتد

میگویند که ای علفها گیسوان آن زن هستند

هر بهار میرویند وکاکل های اوهستند



بِز دَه بو اُسَنَه لَردَن چوخدِه

کِه گَرَی یازِلسِن

قویمَه سَی پوزِلسِن



از این افسانه ها زیاد داریم

که باید نوشته شود

نگذاریم از بین برود

posted by 11:00 AM

دئمه له له ( گفتنیها)-شماره 4

(باشه نگه گئته اوغله نگه گئر)

http://aa-seraj.blogfa.com/post-15.aspx

سلا‌م اين چهارمين مقاله به زبان تركي با لهجه بجنوردي است . احتمالا خوانندگان وبلاگ میدانند که گفتنیها که به زبان ترکی نوشته میشود ابتدا در نشریه نسیم چاپ میشود و هرهفته یکمرتبه تقدیم خوانندگان نشریه میگردد و همزمان با ترجمه در وبلاگ نوشته میشود البته در نشریه ترجمه اش چاپ نمیشود .

قبلا‌ هم گفتم هركدام از همشهريان اگر با دقت 15 مقاله از سلسله مقالا‌ت تركي را بخوانند وكمي دقت كنند تركي بجنوردي با همين رسم الخط را ميتوانند به راحتي بخوانند . هنوز هم روي حرفم هستم و مطمئنم . ديگر اينكه در اين سري مقالا‌ت بنا ندارم تركي خيلي قديمي بجنورد را بنويسم نميخواهم تركي را از ريشه اصلا‌ح كنم واز هرچه لغت فارسي و ديگر زبانها كه وارد آن شده استفاده نكنم بلكه هدف اين است زباني كه همشهريان ميان سال امروزي با آن صحبت ميكنند را از خطر انقراض برهانم .

پس يادمان باشد زبان مقالا‌ت زبان امروز همشهريان ترك زبان است . در زير لغات آمده در مقاله زير را معنا ميكنيم . ضمنا كمي هم اشتباهاتم را ببخشيد . متشكرم ‌

گفته بودم =ديودم ، بكنيد = ادنگ ، خانه را = ائوه ، كردنش = ائدماغه ، ندانيد = بيلمه سنگز ، ‌ خانه تان = ائوه نگز، ميشويد = اولينگز ،از خانه = ائودن ، در بياوريد =چخارتنگز، بيندازيد = تاشليه نگز ، طوري كه = بئله كه ،شهري را = شهري نه ، ميكشد = چكيه ، پي برده باشيد = پي ائرميش اولنگز، از خوردن = يئماغ دن ،كم تر = آز راغ ،ميدهيم =بئريي ،ميروند = گئديللن ف ميشوند = اوليللن ، در توانتان = توانگزده ، كلته نگزه= كلا‌هتان را ، درست كرده اند = قيرتددللن ، در ميآورند = چخارت يللن ، جوي = جئوه . ‌

يك مثل قديمي بجنوردي اصيل هست كه معني آن ميشود " سرت را بردار و پسرت را ببين( " باشه نگه گته اوغله نگه گئر ) مورد استفاده اش مخاطب قرار دادن مرده اي كه پسرش خوب از كار در نيامده است وگاهي هم براي پسري كه خيلي خوب از كار در آمده است ميباشد در اين مقاله هم شهرداراني را مخاطب قرار ميدهد كه سر در نقاب خاك فرو برده اند .

ترجمه.اين مقاله را در وبلا‌گ طنز بجنورد به آدرس‌ aa-seraj.blogfa.com بخوانيدو پيشنهادات و انتقادات خود را به اين آدرس .‌ aa.seraj@yahoo.com ايميل كنيد ‌.

متشكرم ‌



(باشه نگه گئته اوغله نگه گئر ( سرت را بردار و پسرت را ببي )

مثل بسيار اصيل بجنوردي ‌



بير دفه يم نئچه ايل مونن ايلي بو موضويه اشاره ائدوودم . ديودم كه شهره مز بارده مركز استان اوليه . بو توالت عمومي ننگ تكليفه نه روشن ائدنگ . بو نقص شهره نگ و همشهري لرنگ و شهردارمزنگ شأنن ده ديه . فكر ائدنگ و بو شعاره دقت ائدنگ ( شهر ما خانه ما ) خوب حالا‌ ائز خيالنگز ده بير ائوه تصور ائدنگ كه سرويسه بهداشتي سه اولمسن ! واقعا نمه اتفاق ديشيه ؟! او قدر ذهن نن ايراغ ده كه باور ائد ماغه مشگل ده . شايد بيلمه سنگز نمه اتفاق ديشيه مخصوصا اگر ائوه نگز آپارتمان اولسن . ولي من سزه ديم .

حتما مجبور اولينگز كه بير ظرف ، مخصوص قضاي حاجت انتخاب ائدنگز و فضولا‌ته ائودن چخارتنگز . و شهر داري ننگ آشغالي سنه تاشليه نگز .! اينده فكر ائدنگ نه اندازه خانواده ننگ بهداشته نه لطمه وريه و چوخراغ شهرنگ بهداشتنه ، بئله كه زندگي شهري نه كثافته چكيه . فكر ائديم موضوع ننگ اهمييته نه پي ائرتميش اولنگز . متاسفانه اونه كه يئماغ دن مهم راغ ده آز راغ اهمييت بئريي . دقته مز يوخده كه چوخ راغ به فكر دفع يئمه له له اولي . قديمي لرنگ قوله نه مننگ بي ادب له غه مه باغشلنگ كه دئمه له له گري ديلسن ‌

‌ خوب اينده كه ( شهر ما خانه ماست ) پس نمي چن توالت و دستشوئي سه يوخده ؟! ‌

بو همه آدم له كه ميدانه شهيد ده در حاله گل و گئد ماغ ده لن دستشوئي توالت چن هايره گئديللن بو همه كاسب و بازاري كه مشغوله كسب و كار ده لن بو مورد نن نه جر رو برو اوليللن ؟ اوله كه گري بو سؤال لره جواب بئر سه لن ائز لرنه او باشه ورددللن . ياخشه راغ ديه كه اگر سئزه پيشنهاد مسئولييتي بئريللن و يا مللت سز لره راي بئره كه اولرنگ نماينده سه اولنگز بير آز ائزنگزنن فكر ائدنگز كه قبول مسئو لييت توانه نگز ده بارده يا يوخده و كلته نگزه قاضي ائدنگز ؟ائزنگز كه بيلينگز نقدر توان نگز بارده !

‌ اينده فكر ائدنگ كه وقتي به اصطلا‌ح قدم به قدم شهر ده توالت اولمه سن نمه اتفاق ديشيه ؟ كه بارده ديشيه ! دورو بر ده كه شهرلرنگ مسافرلره و قلعه گي له ، و مغازه داران دكتر لرنگ مطببه نه يو اداره لره نگ دستشوئي سنه يول تاپميللن . سئزنگ نظره نگزه نمه ائديللن ؟! ‌

هئچ بيلينگز كه بو كمبود باعث مشكلا‌ت روحي و رواني و جسمي اوليه يو خلقنگ و جامعه ننگ بهداشت و سلا‌متنه خطره تاشليه . آيا وقته يتشمدده كه شهرداري ، بهداشت و محيط زيستنگ مسئول لره بير بيرنگ دورنه يغلسه لن و بو مسئله يه خيلي جددي باخسه لن ؟ ‌

بئله ائدنگ كه همشهري له دئمه سه لن :

( باشنگه گته اوغله نگه گئر ) ؟!

posted by 10:58 AM

دئمه له له ( گفتنیها)

نزوله قانونی ) ضامن )

گفتنیها به زبان ترکی بجنوردی


http://aa-seraj.blogfa.com/post-8.aspx

بهتر دیدم برای اینکه چشمهای همشهریان محترم به کلمات ترکی آشنا شود قبل از شروع مقاله تعدادی از کلمات آمده در مقاله را معنا کنم مخصوصا افعال را چون اگر بتوانیم افعال را بخوانیم بقیه کلمات با تداعی معانی فهمیده میشود . با خواندن و معنی کردن مقالات ترکی استعداد یادگیری زبان و هوش خود را بیازمائید .خواندن ترکی زیاد سخت نیست . با کمی حوصله امتحان کنید . من که یاد گرفتم !!

طوری که = بئله که ، از بانک = بانگ نن ، این طرف و آن طرف = اوین بوینه ، نگاه میکرد = باخرده ، دید = گئرده ، گفتم = دئدم ، هراسانی = هرا ساننگ

ضامن من = مننگ ضامنم ، کرده = ائددده ، میدهند= بئریللن ، میگردند = گزیللن ، میخندند = گیلیللن ، نزوله بانک = بانکنگ نزوله ، می بینی = گئرینگ ، بدهم = بئریم ، برده است = ائرتدده

بکن = ائد ، میکنند = ائدیللن ، میبرند = ائرتیللن خواستم = ایستدم ، بکنم = ائدیم ، شده = اولدده ، بودی = اولسیدنگ ، میکنی = ائدینگ ، داد = بئرده ، میخواهند= ایسیللن ، بکنند= ائدسه لن ، شده اند= اولددلن ، کرده اند = ائدددلن ف می دادند = بئرردلن ،می نویسند = یازیللن میگذارند = ،قوی یللن ، معلوم = ملم ، نشده باشد = اولممیش اولسن

ترجمه.این مقاله را در وبلاگ طنز بجنورد به آدرسaa-seraj.blogfa.com بخوانیدو پیشنهادات و انتقادات خود را به این آدرس ایمیل کنید aa.seraj@yahoo.com

دئمه له له ( گفتنیها)

نزوله قانونی ) ضامن )


چوخ ناراحته ده ، بئله که باشارمسده راحت دانشسن . بانگ نن چخووده . اوین بوینه نه باخرده که منه گئرده . دئدم : نمه اولدده ، نمی چن هراساننگ ؟. دئده : بیره قراره ده گلسن مننگ ضامنم اولسن بد قول لق ائددده . بو رئیس ام عصبانی اولده مننگ ام اعصا بمه داغون ائده . دئدم : حالا گه ماشین ده اوته ایشاءا لله گلر . ماشین ده اوترده یو چیوانه باش آشده . دیرده : بیلمیم بوله نه جر بیر آدم له دلن یعنی بو بانک له نجر بیر بانک له ده لن ، هشتاد در صد کارمند لرنگ تقصیره دیه . بیر طرف دن میلیارد میلیارد وام کم بهره بئریللن او وقت بدهکارلره راست راست گئزیللن و مننگ تکن لرنگ سقاله نه گیلیللن ، بیر طرف دن منه چندر غاز وام بئردده بانگنگ نزوله یم آته سه ننگ قانه ننگ قیمته نه ، بازارنگ ام که وضعنه کئرینگ بیر جور اولده که نئچه آیده باشارمددرم آخرکه قسط لرمه بئریم ، مننگ آبره مه ائرتدده هرنمه دیم بو لامصصبه تمدید ائد ، بیر غلاغه ایشی ده بیره دروازه ، خلاصه که کلان بدهکارلره نگ آبره سنن مواظبت ائدیللن اما مننگ آبره مه ضامن لره منگ یاننده دست دستی ائرتیللن .

ایستدم بیر آز شوخلغ ائدیم ، که حا و روزگاره عوض اولسن .دئدم : که اونه که آته لرننگ قانه ننگ قیمته ده نزول دیه کارمزد ه ! بانک له اسلامی اولدده . نزول نمه ده ! . چپه چپه منه باخده یو دئده : اگر بیسواد اولسیدنگ عیبه یوخده ، اما سن که ماشاشالا ماشالا لیسا نس اقتصادنگ یعنی سن ام بو یالان لره قبول ائدینگ ، آلان اوتز ایل ده که ایستیللن بانگ لره اسلامی ائدسه لن بو همه جلسه یو تورماغ و اوترماغ فقط نتیجه ای که بئردده بوده که بانگ له متخصص کلاه شرعی اولد للن فکر ائدیم که یواش یواش دانشگاه لرده بیر رشته تخصصی کلاه شرعی دایر ائدسلن . تمام عقود اسلامی از قبیل مضاربه و مشارکت چن نئچه صفحه فرم چاپ ائدددللن و شو لره امضاء آلماغنن بانک لره ادددللن اسلامی ! او وقت له بیر سفته آلردلن و وام بئرردلن اما الآن کلی کاغذ قره ائدیلن شونی نن بانک له اولیه اسلامی ! تازه نزوله یم به قول فارس له خدا در صد ده ! مخصوصا بو خصوصی بانک له که امام و امامزاده لرنگ آدنه یم ایس لرنده قویددللن که هئچ ده . اوله ده واقعا حاجی جبار د ه لن . یعنی جمهوری اسلامی ده رسما و با مجوز نزول یللن. عقود اسلا می نه فقط کاغذنگ ایستنده یازیللن ، اونن سوره تمام قوانین معاملات اسلامی نه قوی یللن ایاغ لرننگ آستنده نه خدای دن قورخ یللن نه بندیه خدای دن ، خدای ائزه رحم ائدسن بئز لره ملم دئیه نئره گئدیی ! شو نه دئده یو ماشین نن دیشده یو چاپده . منم دالدن چقردم حالا سن هایره گئدینگ؟ امما او گئدووده !! هایره ، بیلمیم ، شاید ام ضامن ننگ کئنن نن . ضامنی که باز نشسته اولمسن . ضامنی که حتمن بو بانک ده حسابه اولسن . ضامنی که حتمن بو بانک نن وام آلمیش اولسن ، ضامنی که اقوام درجه یک اولمسن ضامنی که هئچ بانک ده بدهی معوقه سه اولمسن . ضامنی که چک برگشتی سه اولمسن ضامنی که او قبلا سننگ ضامننگ اولممیش اولسن خلاصه که فکر ائدیم بوجر بیر ضامن ام تاپ مسن. بیره یه دئدلن پل صراط قل دن نازی راغ ده ، شمشیر دن تیز راغ ده اینه ننگ دیشی سنن دار راغ ده ! طرف بیر آز تسکنده یو دئده : یککه جاره دئکه یول یوخده ده تا بیر فکر ائدی ده !!

ترجمه گفتنیها به زبان فارسی ( ( نزول قانونی )

زیاد ناراحت بود طوری که نمیتوانست خوب صحبت کند از بانک در آمده بودو به آن طرف و این طرف نگاه میکرد که من را دید ، کفتم چی شده ؟ چرا اینقدر هراسانی ؟!گفت یکی میخواست بیاید ضامن من بشود ولی بدقولی کرده است . این رئیس هم عصبانی شد و اعصاب مرا داغون کرد گفتم حالا بیا بشین توی ماشین اینشاالله میآید . در ماشین نشسته بود که به اصطلاح دمل اش سر باز کرد میگفت اینها دیگر چه آدمهائی هستند . یعنی این بانکها دیگر چه جور بانک هائی هستند هشتاد درصد تقصیر کارمندان نیست از یک طرف میلیارد میلیارد وام کم بهره میدهند که بدهکاران آنها راست راست درخیابانها میگردند و به ریش من امثال من میخندند نزول بانک هم که برای ماها گرانتر از خون پدرشان است. وضع بازار را هم که میدانی .طوری شده است که چند ماه است نتوانسته ام چند قسط آخر را بپردازم آبروی مرا برده است . هرچه میگویم این لامصصب را تمدید کن یک گوشش در است و یکی دروازه ، خلاصه اینکه از آبروی بدهکاران با بدهی کلان محافظت میکنند ولی آبروی من را پیش ضامن هایم دستی دستی برده اند

خواستم کمی شوخی کنم که حال و روزگارش عوض شود گفتم : اینکه میگوئی به قیمت خون پدرشان است اسمش کارمزد است ، بانک ها اسلامی شده اند نزول چه هست ! چپ چپ نگاهم کرد و گفت اگر بیسواد بودی عیبی نداشت ولی ماشاالله ماشاالله تو لیسانس اقتصاد ی ، یعنی تو هم این دروغ ها را باور کرده ای. الان سی سال است میخواهند بانکها رااسلامی کنند اما تنها نتیجه ای که بعد از این همه نشست و برخاست ها گرفته شده این است که بانکها متخصص کلاه شرعی شده اند وفکر میکنم که در آینده نزدیکی در دانشگاه ها یک رشته تخصصی کلاه شرعی دایر کنند . برای تمام عقود اسلامی مثل مضاربه و مشارکت وغیره تعدادی فرم چاپ کرده اند که با امضاء کردن بدهکار بانکها میشود اسلامی ! آن وقتها یک سفته میگرفتند وام میدادند ولی حالا کلی کاغذ سیاه میکنند با بهره خدا درصد ، واینطوری بانکها میشود اسلامی !! مخصوصا این بانکهای خصوصی که اسم های امام وامامزاده را روی خودشان گذاشته اند که دیگر هیچ ! اینها دیگر خود حاجی جبار مجسم هستند . یعنی در جمهوری اسلامی رسما با مجوز ربا خواری میکنند و تمام قوانین عقود اسلامی را زیر پا میگذارند و فقط اسم عقود را روی کاغذ مینویسند و دیگر هیچ . نه از خدا میترسند و نه از بنده خدا . نمیدانم به کجا میرویم خدا خودش به ما رحم کند همین را گفت و از ماشین پیاده شد و دوید . از پشت صدا کردم که حالا کجا میروی ، ولی او رفته بود . کجا ...نمیدانم و لی شاید هم رفته باشد دنبال ضامن . ضامنی که بازنشسته نباشد ، ضامنی که در این بانک حساب داشته باشد ضامنی که از این بانک وام گرفته باشد ،ضامنی که جزو اقوام درجه یک نباشد ،ضامنی که در هیچ بانکی بدهی معوقه نداشته باشد ، ضامنی که چک بر گشتی نداشته باشد و ضامنی که قبلا ضامن او نشده باشی ، با خودم فکر کردم که ضامنی با این مشخصات پیدا نخواهد شد . یکی را گفتند پل صراط از مو باریکتر و از شمشیر تیز تر و از سورخ سوزن بار شیکتر است گفت : یک دفعه بگو راه نیست تا چاره ای بیاندیشیم !!

posted by 10:55 AM

گفتنیها به لهجه بجنوردی زبان ترکی

http://aa-seraj.blogfa.com/post-6.aspx

بیر کئینه ماشینم باره ده که کم کم خرجه دیشووده . وقتی استارت ورردم بسم الله بسم الله ائدردئم که ادا چخاردمسن وبیر ایش ائدمسن که بو گینه تعمیرگاه ده گئچرتئم و ایشه روزگاردن قالئم . حساب کتابه مه ائدئم و بیر تاززه ماشینه قسطی آلدم . بو ماشین ساله 89 ده شماره اولووده

بو سئزلره رفئقم در حالی که هم گیلرده ، هم عصبانی یه ده منی چن دانشرده . دئدم خوب ، بقییه سنه دانش کئرئم نمه اولدده . دئده : شو بو گین له بیر موردی اورته یه گلده یو لازم اولده که برگه عدم خلافی آلئم . چوخ وقت دیله ده که ماشینه تحویل آلوودم وبیلردم که خلافی یوخئم ده . برگه یه عدم خلافی نه آلدم و و بدون اینکه باخئم اداره ننگ بیر آیره قسمتنه گددم و برگه یه خلافی نه بئردم . دئده : گد پرداخت ائد و گل . دئدم : میه خلافی بارم ده ؟ دئده : بله البته ، سال 83 ده قم ده جریمه اولددرنگ .! دئددم بو ماشین سال 89 ده شماره اولدده .و مسلم ده که بو جریمه منه مربوط دیه . بئ زحمت مننگ ایشه مه یوله سالنگ که بو گین ایشه رووزگاردن قالددرم مسئول مربوطه بیر باخماغه به قوله فارس له عاقل اندر سفیهی منه ائدده که من تسکندم. دئدم: میه نمه اولدده من بیر اشتباهی ائددرم؟ دئده : میه برگه خلافی ننگ ایستنده سننگ ماشین ه گنگ شماره سه دیه ؟ . دئدم : نمه . دئده : پس نمه دینگ ؟ اینده ایه بو برگ اله نن یازلمیش اولسیده گنه دیردی ممکن ده اشتباه اولسن . اما سن ائز گئز له رنگ نن گئرینگ که بو برگه کامپیوتری ده . ظاهرا آدمه بئ سوادی هم که دیلنگ پس نمی چن دینگ بو خلافی سنه مربوط دیه ؟ دئدم : ساله 83 ده نه بو ماشین باره ده نه بو شماره که اینده ایراننگ هر یئرنده اولیه جریمه اولسن ! دئده : عوضه بو که عصبانی اولنگ یاخشه فکر ائد و یادنگه گته که ساله 83 ده قم ده نمکه ایشنگ باره ده. بو سئزنگ ایشد ماغی نن اوت جانه مه گئترده یو بیلمسدم که نمه دانشیم و او یم سئز له ای دانشرده که باشاررده عصبانیت دن آدمه ائلدرسن دیرده : تمامه خلافکارله فکر ائدیللن که باشاریللن عصبانی اولماغه نن خلاف لرننگ ایسته نه ماله چکسه لن ، کامپیوتر راست دیه یا سن ؟ ، 20000 تومن جریمه که بو قد های و هویه یوخده . دنیاننگ ماله ننگ بوقد ارزشه یوخده که .، پولدارده لن بوین اوینه تفریح چن و زیارته چن گئدیللن وقتی جریمه اولیللن ائز لرنه نفهم لغه وریللن . اگر ساله 83 ده قمه گئدمه سیدنگ کامپیوتر گئرساتمسده که و .......و.........و........ من کم کم ساکت اولوودم و اوننگ سئز لره نه غلاغ آسردم اما باشارمه دم تحمل ائدئم ایشمنگ خیرننن گئشدم و شو بی ربع قبل قویدم قاشدم .........



توضیحات : در هر زبانی اگر افعالش را یاد بگیرید وباتوجه به اینکه فعل را چه کس ویا چه کسانی انجام میدهند و یا روی آنها این افعال انجام میشود باعنایت به زمان انجام فعل برایتان جا بیفتد ، میشود گفت تقریبا زبان را یاد گرفته اید . میماند اسم و قید وغیره که یاد گرفتنش زیاد کاری ندارد .

علاقمندان با خواندن سلسله مقالات کوتاه خواندنی به زبان ترکی تحت عنوان" دئمه له له" ( گفتنیها ) با اتکا به یاد داشتن مکالمه زبان ترکی به سرعت چشمشان به لغات ترکی مخصوصا افعال در زمانهای مختلف عادت میکندو پس از خواندن ده پانزده مقاله از سری مقاله های گفتنیها میتوانند انواع ترکی آذربایجانی ترکمنی و کتابهای ترکی قدیمی که با فرهنگ ما در هم آمیخته است را بخوانند و مثلا کتابهای شعر استاد شهریار استفاده کنند . لازم به توضیح است که اگر چشم ما عادت نکرده باشد نوشته های فارسی را هم نمیتوانیم بدون اعراب ( زیر و زبر )بخوانیم . بنا بر این برای خواندن نوشته های ترکی نباید به اعراب متکی باشیم ،که این غیر علمی و غیر اصولی میباشد . خواستم ترجمه گفتنیها را هم بنویسم ولی طی مشورت با تعدادی از فرهیختگان جامعه از نوشتن ترجمه منصرف شدم . از همشهریان عزیز میخواهم اگر کمی هم مشکل باشد سری مقاله های گفتنیها به زبان ترکی را بخوانند چندان زمانی نخواهد پائید که چشمها به خط ترکی عادت خواهد کرد و این گامی است بزرگ برای جلو گیری از انقراض زبان مادریمان ( ترکی بجنوردی )

نکته : وقتی کسی از نوشته های من انتقاد میکند خوشحال میشوم چون اطمینان حاصل میکنم که نوشته ام را خوانده است زیرا کسی که نوشته ای را نمی خواند انتقاد هم نمیکند ! من منتظر انتقادات پیشنهادات و نظریات شما هستم . ایمیل من این است aa.seraj@yahoo.com درآینده خیلی نزدیک وبلاگ طنز بجنورد به آدرسaa-seraj.blogfa.com راه اندازی میشود که ضمن نشر مقالات انتقادی اجتماعی ، اقتصادی ، سیاسی به صورت جدی پیگیر نشر فرهنگ و ادب استان خراسان شمالی و مخصوصا بجنورد خواهد بود . با این هدف که بتوانیم همه به کمک هم این سایت را مرجعی بکنیم برای دوستداران پژوهش در فرهنگ این خطه از میهن عزیز.

بنا بر این منتظر عکس ، خبر، شعر و مقاله و تمام آنچه که به گذشته و تاریخ وزندگی مردم این سامان برمیگردد هستم . امیدوارم دست در دست هم مشترکا بتوانیم یک سایت قوی و پر مخاطب را پایه ریزی نمائیم تا اهرمی باشد جهت رودر روئی با هرگونه تهاجم فرهنگی.

آنان که به آب ، خاک ، زبان ، و موسیقی خود عشق میورزند میباید که در مقابل تهاجم و یورش فرهنگی به سلاح قلم ، هنر ، علم و آگاهی مسلح باشند







گفتنیها

ماشین کهنه ای داشتم که کم کم به خرج افتاده بود . وقتی استارت میزدم بسم الله بسم الله میکردم که اطوار در نیاورد وکاری نکند که امروزم را در تعمیرگاه بگذرانم و از کارو زندگی بمانم . حساب و کتابم را کردم و یک ماشین نوی قسطی خریدم . این ماشین در سال 89 شماره شده بود .این حرفها را دوستم در حالی برایم تعریف میکرد که هم میخندید و هم عصبانی بود . گفتم : خوب بقیه اش را تعریف کن ببینم چه شده است . گفت : همین روزها موردی پیش آمد و لازم شد که برگ عدم خلافی بگیرم . مدت کوتاهی بود که ماشین را تحویل گرفته بودم و میدانستم که هیچ خلافی ندارم . برگ عدم خلافی را گرفتم وبدون نگاه کردن به قسمت دیگری از اداره مربوطه رفتم و برگ خلافی را دادم . گفت :برو پرداخت کن و برگرد .گفتم : مگر خلافی دارم ؟ گفت : بله البته در سال 83 در قم جریمه شده اید ! گفتم این ماشین در سال 89 شماره شده است و مسلما این جریمه مربوط به من نیست لطفا کار من را راه بیندازید که امروز از کار و زندگی مانده ام . مسئول مربوطه یک نگاه عاقل انر سفیهی به من کرد که جا خوردم . گفتم : مگر چه شده است ؟ اشتباهی کرده ام ؟ گفت : مگر روی این برگ اعلام خلافی شماره ماشین تو نیست ؟ گفتم : چرا گفت : پس چه میگوئی ؟ حالا اگر این برگ دست نویس بود باز میگفتیم ممکن است اشتباه شده باشد ، خودت با چشمهای خودت میبینی که برگ اعلام خلافی تو کامپیوتری هست .ظاهرا آدم بی سوادی هم که نیستی، پس چطور میگوئی این خلافی به تو مربوط نیست . گفتم : در سال 83 نه این ماشین بوده و نه این شماره که حالا در هر جای ایران بخواهد خلاف کند ! گفت : به جای اینکه عصبانی شوی خوب فکر کن ویادت بیاور که در سال 83 در قم چکار داشتی . با شنیدن این جمله گوئی آتش به جانم زدند و دیگر نمیدانستم چه میگویم ! واو هم حرفهائی میزد که میتوانست از عصبانیت آدم را بکشد میگفت : همه آدمهای خلافکار فکر میکنند میتوانند با عصبانیت روی خلافشان ماله بکشند . ، کامپیوتر درست میگوید یا تو ؟، 20000تومان جریمه که اینهمه های و هوی ندارد ! مال دنیا که اینقدر ارزش ندارد ، پول دار هستند و این ور و آنور تفریح و زیارت میروند و بعدا که جریمه میشوند خود را به نفهمی میزنند . اگر درسال 83 قم نرفته بودی که کامپیوتر نشان نمیداد ! و...........و.......

من کم کم ساکت شده بودم و به حرفهای او گوش میکردم ولی نتوانستم تحمل کنم و از خیر انجام دادن کارم گذشتم و همین یک ربع قبل فرار را بر قرار ترجیح دادم ! .

posted by 10:53 AM

مقاله به لهجه بجنوردي زبان تركي:

منبع یه آبه آخرم یخللن گیله گیله یخماغه نه باخللن؟!

خراب کردن منبع آب

http://aa-seraj.blogfa.com/post-2.aspx

بیلمیم نمی چن بزنگ شهره مزنگ مسئول لره شو قدیم زمان نن یخماغ دن خوشلره گلیه ، منظره نگ برجه نه یخدلن کئف ائددلن . املاکنگ سر دره نه یخدلن ، پوزبئردلن . هر یئرده بیر قدیمی ساختمان یا بنا یا به اصطلاح سازه که باشاررده آینده یچن یادگاری قالسن گئررد ه لن ، کلنگه گتررده لن وجانه نه دیشرد ه لن . اگر آیره یئرلرده کلنگه وریللن آباد ائدماغ چن ، بزنگ شهره مزده کلنگه وریللن خراب ائد ماغ چن ؟! بوله ، فکر ائدیللن شیرازی له رنگ عقله چکمئه ، اگر عقل لره چکسیده نازنین جه کلنگه گئترردلن و دروازه قورآنه یخردلن و اتوبان قیرتردلن ! الآن هم کلنگ لره ننگ چنگ لرنه تیز ائدددللن که منبع یه آبه که بجنورد چن بیر نشانه و نماد اولدده ورسه لن یخسلن تا خیال لره راحت اولسن که قدیمی مسئول لرنگ سننت لرنه دیره ساخله ددللن . واقعاکه!؟

*در این مقاله کوتاه سعی شده است چشم خوانندگان محترم همشهری به کلمات ترکیآشنا شود . البته اگر تمرین نشده باشد . کار خیلی ساده ای نیست . ولی علاقمندان با توجه به توضیحات زیر میتوانند کمی راحت تر بخوانند و با کمی تمرین مشکلینخواهندداشت * برای اجتناب از به کار بردن اعراب ( زیر و زبر ) باید موارد زیر رعایت شود .

1

- هر جا دو حرف مشابه پشت سر هم آمده باشد به احتمال قوی جایگزین تشدید است مثل (خراب خواهند کرد) که به ترکی میشود ( یخللن)و اگر با تشدید بنویسیم میشود ( یخلّن)

2

-در همین جا نظر شما را جلب میکنم به اینکه جمله ( خراب خواهند کرد )در فارسی از سه کلمه تشکیل شده است ولی در ترکی( یخللن )که همان معنی را میدهد فقط یک کلمه است .و این قدرت مانور در زبان ترکی را نشان میدهد وحاکی از غنی بودن زبان مادریمان از کلماتی با ایجاز حیرت آور است !

3

- در زبان ترکی بجنوردی زیاد اتفاق میافتد که حرف (ن) قبل از حرف (گ)بیاید که در این شرایط آن را مثل کلمات ( رنگ و زنگ )در فارسی تلفظ میکنیم و "نون وگاف " را جدا از هم تلفظ نمیکنیم . مانند کلمات ، املاکنگ ، بزنگ در مقاله فوق

توضیح : بی شک مقاله فوق و پاورقی آن دارای اشکالاتی است که با راهنمائی خوانندگان فرهیخته و دقت بیشتر در آینده کم کم حل خواهد شد .

posted by 10:47 AM

Powered by Blogger

 



A Weblog dedicated to Turks (Khorasanian + Azerbaijanian Turks) of Khorasan, Xorasan, Horasan, and Khorasan Turkish





EMAIL

SÖZÜMÜZ LINKS

افشار: وبلاگ تركهاي خراسان-آفشار يورد


سٶزوموز سٶزوموز


سؤزوموز- وبلاگ عمومى تركهاى ايران
سؤزوموز- در پرشين بلاگ
تورك خاتون- وئبلاگ زنان ترك
ايلخان- تركهاى جنوب و مركز ايران
آدليم توركله ر- مشاهير تركهاى ايران

باشقا سايتلار


طنز بجنورد
اسماعیل سالاریان
گریوان GERIVAN
فرهنگ عامیانه و گویش ترکی به لهجه ی بجنوردی
مشهد تورك لري (ترکهای مشهد)
بهاريه-وبلاگ محمد عرب خدري
نوایی
یاشاسین شیروان تورکله ری
خوراسان تورکله ری-ترکهای خراسان
گريوان GERIVAN
شيندخت-توركجه شئعر
Avşar Obası
بجنوردنيوز

حاجى بكتاش ولى خراسانى

حاجى بكتاش ولى خراسانى
HACI BEKTAŞ VELİ
Hacı Bektaş Veli
Hünkar Hacı Bektaş Veli

خوراسان ارنه نله ري-پيران خراسان

خوجا دخانى خراسانى
حسن اوغلو اسفرائنى
بابا الياس خراسانى
BABA ILYAS
سارى سالتوق(سلجوق) دده
خيدير آبدال سلطان خراسانى

تركان نامدار خراسان

جوجوخان
كلنل محمد تقي خان پسيان
سرگرد اسكندانى
نادرشاه افشار

مقالات-بررسيها

ادبيات عامه درگز- م.كريمى
خراسان توركلرينين ديلى- بير
خراسان توركلرينين ديلى-ايكى

محققين-كتابشناسى


Prof. Dr. SULTAN TULU
Prof. Dr. GERHARD DOERFER

موسيقى تركى خراسان

حاج قربان سليمانى
محمد حسين يگانه

حاج قربان سليمانى

محمدحسين يگانه

آهنگ بجنوردى-١



قالى تركى خراسان
Photos

Free Web Page Hit Counters
Sharper Image Coupons