AFŞAR

Friday, September 11, 2009



احسان حصاري مقدم، پژوهشگر فرهنگ و فولكلور تركي خراسان٠-بجنورد


http://www.bojnourdan.blogfa.com/post-39.aspx

این مصاحبه در آذر ماه 87 انجام شد اما احتمالا به دلیل طولانی بودن متن ، بخش کوتاهی را
روزنامه چاپ کرد که شاید فراوانی کلمه باعث می شد تا ویژه نامه خراسان شمالی مجبور شود قسمتی از آگهی های تجاری تبلیغی خود را حذف کند . اما توافق بر سر چاپ کامل آن بود . در این جا مشروح آن را با هم می خوانیم .

لطفا برای خوانندگان روزنامه خودتان را معرفی کنید .

با تشکر و احترام – من احسان حصاری مقدم هستم متولد 1340 دیپلم خود را سال 1358 از دبیرستان دانش گرفتم و دارای شغل آزاد هستم .

به عنوان اولین سوال انگیزه خود را از جمع آوری این مجموعه بیان کنید .

در خانواده ای ترک زبان متولد شدم و با آواهای زیبا وآهنگین ترکی رشد یافتم .همبازی های دوران کودکی و معاشرین روزهای نوجوانی ، هم محله ای های دوست داشتنی ترک زبانم بودند که به طور طبیعی کلماتی را در قالب اصطلاح ، کنایه و ضرب المثل در حین صحبت به کار می بردند که بسیاری از آن ها به دلیل موسیقی و آهنگی که دارند در ذهنم مانده .

سال ها گذشت تا این که تابستان 1371 به دعوت یک گروه آزاد کوهنوردی برای صعودی سراسری به منظور بزرگداشت استاد شهریار با دوستان بجنوردی به قله ی سبلان رفتیم . پس از صعود ، در دامنه ای بسیار زیبا جشن خداحافظی برای 5 روز با هم بودن برگزار شد . دوستان آذربایجانی با ارائه تالیفاتی از فرهنگ و فولکلور آذربایجان و شهر تبریز ، بیشترین درخشش فرهنگی را داشتند . در حالی که ما از بجنوردبا تعدادی عکس و پوستر همراه با مشخصات آن ها که حاصل زحمت دوستمان آقای مهجوری بود در نمایشگاه آن ها شرکت کردیم .

در پایان از سوی آنان هدایایی دریافت کردیم که عمدتا تحقیقات فرهنگی و فولکلوریک مناطق زیستی خودشان بود که عبارت بود از ضرب المثل ها – داستان – کنایه و بازی های محلی . با مطالعه آن ها اولین انگیزه ها برای گردآوری ضرب المثل های ترکی به زبان مادری در من شکل گرفت . شاید به دلیل این که با گسترش هر روزه ی علوم و فن آوری های مختلف ، فاصله ی آدم ها از یکدیگر بیشتر شده و زبان رسمی تقریبا جایگزین زبان های بومی و منطقه ای می شود . به طور مثال متولدین دهه ی 60 به بعد بجنورد که پدر و مادرشان ترک هستند کمتر تمایل به یادگیری این زبان داشته اند و ممکن است روزی فرا رسد که این زبان از شهرمان رخت بربندد .

به چه روشی کار را شروع کردید ؟

روزها و ماه های اول به شکل پراکنده ، همه ی آن چه را که می شنیدم یادداشت می کردم. به عبارتی نوع تحقیق به شیوه ی میدانی و با پرس و جو از دوستان ، اقوام سالخورده که سهم بزرگی در این پژوهش بر گردن همه ی ما دارند شکل گرفت . زیرا آن ها در مکالمات روز مره شان با یکدیگر و همسالان خود ، کلمات و اصطلاحاتی را به کار می گیرند که نسل جوان از توانایی ودرک در این کار عاجز است .

شیوه ی جمع آوری و تفکیک و طبقه بندی به چه شکلی است ؟

شیوه ی جمع اوری بیشتر از طریق شنیدن و صحبت کردن و پرسیدن بوده و هست. پس از مدتی یادداشت ها را از دفترچه به روی فیش منتقل کردم که ترتیب الفبایی دارد . تفکیک هم تقریبا از همان ماه های اول خود به خود شکل گرفت .به طور مثال باورهای عامیانه ، بازی کودکانه -لالایی مادرانه - ترانه و تصنیف ،مراسم و آیین ها ،از قبیل تحقیق و پرس و جو برای ازدواج تا مراسم جشن و .......طبابت محلی و وسایل مورد استفاده برای شفا بخشیدن به بیمار .

حوزه ی فرهنگی این پژوهش شامل چه مناطقی می شود ؟

زبان ترکی در شهرمان بجنورد با قدمتی بسیار و دارای حوزه ی وسیعی است . از بلندی های گُلّی داغ ،دامنه های آلاداغ و سالوک گرفته تا بخش هایی از مانه سملقان و جرگلان و دهستان حصارگرمخان و بسیاری روستاها که حتی اسم آن ها هم ریشه ترکی دارد.

اما به دلیل این که خودم فقط توانایی صحبت کردن به زبان مادری ام را دارم ،سعی شده آنچه را که در داخل شهر رایج بوده است ثبت و ضبط کنم .به خاطر این که امکان رفتن به روستاهای ترک زبان وجود نداشت . واین حوزه شامل روستاهای بسیاری است که هر یک تفاوت های بی شماری در نوع صحبت کردن با یکدیگر دارند . امیدوارم شاهد روزی باشیم که به عدد هر روستا و منطقه ، گروهی برای ثبت و ضبط گویش ها فعال شوند .

آیا در زمینه ی گویش ترکی بجنوردی تحقیق جامع و کاملی تا به امروز صورت گرفته است؟

افرادی علاقه مند و فرهنگی از همشهریان بجنوردی تا به امروز ،هر یک بنا به ذوق و سلیقه ی خود شعرهایی به زبان ترکی سروده اند . اما در این وادی ظاهرا کاری علمی و مدون که نشانی از پژوهش و تحقیق داشته باشد ندیده ام .

زیرا هنوز موسسه و اداره ای در بخش فرهنگ و فولکلوریک برای شهرمان بجنورد ،حرکتی همه جانبه انجام نداده ،در حالی که این منطقه را گنجینه ی فرهنگ ها نام نهاده اند .به طور حتم یقین دارم که دوستانی علاقه مند به این مقوله وجود دارند . اما باید با دعوت از آن ها و با تدوین برنامه ،کار پژوهش و تحقیق را آغاز نمود .زیرا سالخوردگان هر قومی ،دل هاشان گنجینه ای است سرشار از آواها ، باورها و رهنمودهای گذشتگان که آن را در سینه حفظ دارند و بافرو افتادن هر یک از آنان دریایی از میراث شفاهی ما محو می شود .در حالی که ثبت و ضبط این خاطرات ، انجام بخشی از وظیفه ی ما نسبت به نسل های آینده ی این استان است .

برای مثال به نظر شما چند نفر از مادرانی که در شهرمان بجنورد و حاشیه ی آن زندگی می کنند ،کودکان خود را با نوای لالایی مادرانه ی قدیمی خواب می کنند ؟ این در حالی است که دراروپای کاملا صنعتی بنا به اعلام نظر سنجی هنوز مادرانی هستند که حتما از لالایی و قصه برای خواباندن کودکشان استفاده می کنند ،نه از پخش موسیقی توسط گوشی تلفن همراه و دیگر وسایل صوتی .

درحال حاضر در چه مرحله ای از این پژوهش قرار گرفته اید ؟

پس از سال ها جمع آوری و تفکیک الفبایی و موضوعی، به خاطر این که سعی بر این است کار شکل علمی به خود بگیرد ،مدتی است با تنی چند از دوستان که عموما باز نشسته ی آموزش و پرورش هستند ،فیش ها را از حرف" الف " تا "ی " مرور کرده ایم . در مرحله ی بعدی تصمیم بر این است که بازی های محلی را که بیش از 40 مورد است ،بر روی کاغذ بیاوریم که به نظرم چندان هم آسان هم نیست .به خاطر این که سال هاست از این بازی های محلی فاصله گرفته ایم .برای مثال بازی "چولی آغاج (چلی آغاج )" که اکثرمتولدین دهه های 30 و 40 و ما قبل آن ، این بازی ها را تجربه کرده اند و برخی بر صحت دانسته هایشان اصرار می ورزند ؛ اما وقتی قرار است بر روی کاغذ بیاید ، بسیار سخت می نماید . ضمن این که عده ی بی شماری هم ترتیب بازی را که کمی هم طولانی است و صحنه های توصیفی فراوانی دارد فراموش کرده اند . پس از بازی های محلی به مواردی دیگر که شرح آن ها وقت شما را می گیرد خواهیم پرداخت .

این تحقیق شامل چه مواردی از شرایط اجتماعی و فرهنگی این شهر می شود ؟

توصیف آن چه که طی این سال ها به دنبالش بودم ،کمی سخت به نظر می رسد. در ذهنم از دوران کودکی با این که 47 سال بیشتر ندارم ،تصاویر زیبا و دلنشینی از شهری خلوت و پر از آرامش جا خوش کرده . آن روزگاران در گرمای تابستان مردی را می دیدم بلند قامت ،با کوزه ای حمایل بر دوش و با پوشیدن پیش بندی از چرم ، با کاسه ای بزرگ از جنس مس که داخلش قطعه ای یخ طبیعی می گذاشت و آب یخ می فروخت که فریادش همچنان در گوشم طنین انداز است" آب یخ –آب یخ "

و یا گام های پیر مردی کوتاه قد که از اوایل اسفند ماه پیام آور صدای پای بهار بود . با سبدی دسته دار بافته شده از چوب نازک که تقویم نجومی و شمسی می فروخت و فریادش نویدی بود از رسیدن عید نوروز. با این جمله، تقویم سال نو و تکرار آن از دروازه قبله (میدان کارگر )تا پای توپ . این ها از مواردی است که نه با عنوان دستفروشی امروزی ،بلکه با مشخصات شغل هایی که از بین رفته اند، به یاد آورده ایم و یا به طور مثال کرایه کردن دوچرخه که برای ما در دوران کودکی بسیار جذاب بود ، آن هم با پرداخت ساعتی 2 یا 3 ریال بدون گرو گذاشتن چیزی ،فقط صداقت بود و راستگویی کودکانه. و یاد آوری شغل هایی که همه ی بزرگسالان خاطرات متنوع و شنیدنی از آن دارند .

از چه زوایایی به یک کلمه ،اصطلاح ، کنایه و ضرب المثل می پردازید ؟

ابتدا سعی می کنیم کلمه و جملات را به فارسی بر گردانیم که متاسفانه بسیاری معادل دقیق ندارند و فقط می توانیم حالت آن را بازگو کنیم و برایش جمله بنویسیم . مثل کلمه ی" هَلَه لُم مَه "که باید منظور گوینده را در زمان کاربری آن توضیح داد. جملات و کنایاتی هم هستند که با تغییر لحن از پرسشی به خبری تبدیل می شوند و توضیح آن ها در نگارش کمی مشکل می شود .برای برخی کلمات ، معادل آن ها را داخل پرانتز می گذاریم تا خواننده به اصل معنی نزدیک تر شود . سپس برداشت خودمان را بر اساس شنیده ها و دریافت از کنایه یا ضرب المثل در قالب جمله می نویسیم و برای غنا بخشیدن به معنای آن سعی شده با آوردن شاهدمثال از گنجینه ی ادب فارسی ، درک آن را آسان تر و قابل قبول تر کنیم . در نگاه دیگر تلاش می کنیم آن چه را تا امروز سینه به سینه از گذشتگان شنیده ایم ،عینا و بدون کم و کاست و ویرایش در متن ترکی بیاوریم .مواردی هم وجود دارد که ضرب المثل یا کنایه ای از قول چندین نفر به دو شکل بیان شده که برای حفظ امانت هر دوی آن ها را با کمی تفاوت آورده ایم .

برای آوانگاری از چه شیوه ای استفاده شده است ؟

شاید بتوان جاودان یاد دکتر محمد معین را به عنوان اولین کسی دانست که در تالیف دوره ی6 جلدی فرهنگ لغت خود از حروف لاتین به جای اِعراب استفاده کرد. پس از او زنده یاد احمد شاملو در گرد آوری فرهنگ فولکلور و عامیانه که 13 جلد آن از زیر چاپ خارج شده و هنوز ادامه دارد ، از فنوتیک به جای اِعراب استفاده کرده . به دلیل آن که بخشی از این کار به زبان ترکی است و همه توانایی خواندن آن را ندارند ، پس الزاما ما هم باید ازحروف فنوتیک استفاده کنیم زیرا به باور من استفاده از اِعراب برای نشان دادن حرکت به شیوه ای قدیمی تبدیل شده .

اما مشکلی که امروز با ان مواجهیم ، ظهور پدیده ای به نام sms است که تفاوت زیادی به لحاظ شکلی با حروف فنوتیک داردو امروز ان را با نام فینگیلیش می شناسند که در سال های اخیر برای ارسال پیام از طریق تلفن همراه مورد استفاده قرار می گیرد . احتمالا ما هم جبرا به جای فنوتیک لاتین باید از حروف فینگیلیش استفاده کنیم . در عین حال نظر کارشناسان هم برای ما قابل احترام است .

طی این مدت آیا از دیگر منابع مکتوب و اینترنت هم بهره برده اید ؟

به طور حتم بله . در برگردان به فارسی ، به ضرورت از امثال و حکم استاد علامه علی اکبر دهخدا ، کوچه شاملو و منابعی دیگر استفاده شده. برای مثال کلمه "قمچی" که ریشه ی آن ترکی است ، عبارت است از شلاق و تازیانه که ذیل آن توضیح دکتر معین آمده و شعری از سیفی را آورده بدین مضمون :

قمچی به ناز بند و جفا را بهانه کن با عاشقان سخن بر سر تازیانه کن

و برخی کتاب های آذربایجان که بسیار مورد استفاده قرار می گیرد .تعدادی بسیار محدود از ضرب المثل و کنایات و یکی دو شعر ترکی که سروده دوستان بجنوردی است در سایت شیندخت گذاشته ام که متعلق به یکی از همشهریان خوش ذوقمان است . سایت شیندخت تنها محلی است که به طور محدود با آن همکاری دارم . محدود بودن همکاری هم به دلیل مشکلاتی است به هنگام نوشتن داریم .

چه مشکلی برای نوشتن دارید ؟

در گویش ترکی کلماتی وجود دارند که هنگام نوشتن با الفبای فارسی بدون نشان دادن یک علامت خاص میسر نیست . به طور مثال در برگردان جملات چشمتان روشن، خانه تان و عروسی تان مبارک به ترکی ، یکی دو حرف وجود دارد که با 32 حرف الفبا ثبت نمی شوند . به همین خاطر به باور من باید علامتی را ابتدا برای خواننده مشخص کنیم تا به محض دیدن کلمه ، حالت آن در ذهنش شکل بگیرد . البته امیدوارم این بدعت که با مشاوره گرفتن و راهنمایی از استادان ادبیات در حوزه ی تخصصی دستور زبان فارسی خواهد بود ، راهگشای مشکلات پیش روی ما در حوزه ی نگارش برای همیشه باشد .

آمار دقیقی هم از تعداد فیش های ثبت شده دارید ؟

به طور دقیق خیر ، اما پس از سال ها ، چندی قبل که دوباره ترتیب الفبایی را کنترل می کردم تا به ضرورت دسته بندی شوند ، حدود 3500 فیش برای ثبت اصطلاح ، بازی ها و ضرب المثل استفاده شده است . در مورد کلمات و افعال هم نزدیک به 3000 فیش نوشته شده است . در حالی که واژه های زیادی هم وجود دارند که فیش نشده اند .

سخن پایانی

پژوهش و تحقیقِ فرهنگی پایان پذیر نیست . زیرا هر آنچه که گرد آوری و ثبت شود ، باز هم مواردی ناب و دست نیافتنی در ذهن واندیشه ی سالخوردگان وجود دارد که همه ی آن ها در دسترس ما قرار نمی گیرند . این موضوع وظیفه ی ما را برای حفظ و نگاهبانی از این میراث شفاهی سنگین تر می کند . به امید همراهی و همکاری و از سوی همه ی همشهریان فرهنگ دوست و با تشکر و سپاس از شما .....


posted by 1:44 AM



تلفظ غلط نامهاي تركي در واحد صداي بجنورد-خراسان شمالي

نامه ای که هرگز خوانده نشد

http://www.bojnourdan.blogfa.com/post-28.aspx

تاحالا شده نامه ای رو از سر ذوق و خوش باوری به اداره ای بنویسین ،اما بعد گذشت ماهها ببینین که هیچ تاثیری نداشته و حس کنید به جای مطالعه مچالهه! شده.

فروردین 86 پس از چند بار تماس تلفنی با واحد صدای بجنورد بالاخره موفق به دریافت اجازه رسمی ملاقات با معاونت وقت صدا ،آقای سلیمانی شدم و عریضه ای رو تقدیمشون کردم که این جا با هم می خو نیم .

جناب آقای محمودزاده ، مدیر کل صدا وسیمای مرکز بجنورد

راه اندازی شبکه استانی سیما برای دوستداران عرصه ی فرهنگ و ادب و فولکلور منطقه ی خراسان شمالی ،فرصتی ست مغتنم تا پس ازسال ها برنامه هایی از صدا و سیما را به زبان مادری خود دیده و بشنوند . واحد صدا به عنوان اولین رسانه فرهنگی – خبری توانسته است بخشی از اقشار را با خود همراه نماید وفراتر از زبان معیار ورایج در دیگر شبکه های رادیویی،گویش مادری را بر سر زبان بیندازد . از جمله گویشی خاص از منطقه ی گرمه جاجرم _ترکی و کردی .به طور طبیعی در اکثر برنامه های رادیویی در سطح ملی به هنگام اجرا ،شرایطی ایجاد می شود که مجری یا گزارشگر مجبور به ضبط مجدد متن شده یا در اجرای زنده با عذر خواهی از شنوندگان موضوع ختم می شود . واحد صدا در بجنورد صرفنظر از اطلاعاتی که گهگاه به اشتباه به شنوندگان خود می دهد ، در ماه های اخیر با تلفظ غلط بسیاری از مکان ها و روستاهای خراسان شمالی ، زمینه ساز بدعتی نو و جدید شده که تاثیری مستقیم بر روی شنوندگان دارد . از مجموع نام ها ، واژه ی مانه سملقان است که مجریان و گزارشگران واحد بجنورد همچنان با تلفظ غیر صحیح بر آن تاکید می ورزند. واین در حالی است که مجری برنامه کردی در مورخ چهار شنبه 22/1/86 با گویش کردی آن را خالی از اشکال تلفظ می نماید .وارد شدن به این حوزه که سِمِلقان یا سَمَلقان کدامیک از آن ها صحیح می باشد ، بحثی است تخصصی که نیازمند به ارائه مدارک مستند و کتبی است .اما با اطمینان می توان گفت که افکار عمومی منطقه ی مانه سملقان و شهر وندان سالخورده ی بجنوردی ،خود بهترین گواه و شاهد درسده ی اخیر برای تلفظ صحیح سملقان می باشند . درعین حال که این واژه ربطی به داستان های اساطیری نداشته و ندارد . جناب آقای محمود زاده ، شناخت جغرافیا یی مجریان و گزارشگران واحد صدای بجنورد از منطقه ی خراسان شما لی ، فوق العاده ضعیف است .زیرا جدای از واژه سملقان نام اکثر روستاها به شکلی غیر مصطلح و غلط تکرار و تکرار می شود از جمله رِیِن - رباط قلّی - قرّه میدان که امیدواریم دوستان ما در روزهای آتی با دقت نظر بیشتری مبادرت به قرائت متن بنمایند . 26/1/86


posted by 1:41 AM



نوروز عَيدِ مِز / احمد فیروزیان


شعر ترکی "عید نوروزمان" از احمد فیروزیان را احسان حصاری ‌مقدم زحمت کشیدند و فرستاده اند، قسمتی از توضیحات ايشان در مورد شعر:.

مطلب زير اولين سروده يكي از هم‌شهريان بجنوردي به نام آقاي "احمد فيروزيان" متولد 1319 كه با تاثير از شعر آقاي سراج شكل گرفته است. ناگفته نماند دوستاني چند پس از شنيدن صداي " ياد السن " به تكاپو افتاده و سعي دارند ابياتي را به زبان مادري‌مان بر روي كاغذ بياورند.


نوروز عَيدِ مِز / عيد نوروزمان

عيدَ ياخِن اُلَرـ دِ
حاجي نوروز چِخَرـ دِ
قرمز پالتو گي يَر ـ دِ

عيد نوروز نزديك مي شد
حاجي نوروز درمي آمد (مي آمد)
پالتو قرمز مي پوشيد

ايزِنِه قَره ائد ر ـ دِ
طبلِ نِه قِز دِرْر ـ دِ
قرمز كُلتَه قُيَر ـ د

صورتش را سياه مي كرد
طبلش را گرم مي كرد
كلاه قرمز (بر سرش)مي گذاشت

ملتِ شاد ائدَر ـ دِ
غصه نِه پاك ائدَر ـ دِ
عيدِ خبر بئِرَر ـ دِ

مردم را شاد مي كرد
غصه (ها) را پاك مي كرد
(آمدن)عيد را خبر مي داد

اِكِّه قَران آلَر ـ دِ
ايل آخِرِه گَلَر ـ دِ
انَم خَلته تيكَر ـ دِ

دو ريال پول مي گرفت
آخر سال (كه)مي آمد
مادرم كيسه پارچه اي (كوچك)مي دوخت

خَلِي خَلتَه چِخَر ـ دِ *
خَلِي خَلته نِه دييَر ـ دِ
كيچَه لَرـ دَ ـ گَزَرـ دِ

خلي خلته در مي آمد
خلي خلته را مي گفت
در كو چه ها مي گشت

چارشنبه گين اُلَر ـ دِ
آتَم كُندَه يِقَر ـ دِ
كُندَه نِه اُت بِئرَر ـ دِ

روز چهار شنبه(سوري كه)مي شد
پدرم هيزم جمع مي كرد
هيزم (ها) را آتش مي زد

اُت ايستِن دَن كِئچَر ـ دِ
سارِه لِقِه تئكَر ـ دِ
قِرمز لِقِه آلَر ـ دِ

از روي آتش رد مي شد
زردي را مي ريخت
قرمزي را مي گرفت

عَيدِ خَبَر بِئرَن ـ دَ
بِهِي توپِه آتَن ـ دَ

(هنگام)خبر دادن عيد
پرتاب كردن توپ بزرگ (هنگام تحويل سال نو)

آتَم مَنِه گئرَن ـ دَ
تازَّه ر ختِ گي يَن ـ دَ
اِئپِش َمن دن آلرد

پدرم كه مرا مي ديد
(هنگامي)لباس تازه پوشيده بودم
از من بوسه مي گرفت (مرامي بوسيد)

اكِّه قَران بِئرَر ـ دِ
اُ ـ زَمان لَه ياد اُلسِن
بُجنورد لِه دِلشاد اُلسِن

دو ريال مي داد
آن زمان ها ياد شود
اهل بجنورد شاد شود

* بخشي از مراسم ملاقه زني شب چهارشنبه سوري كه توسط دختران و پسران نو جوان در بجنورد اجرا مي شده است. آن ها با سر كردن چادر به در خانه ها رفته و با نوايي آهنگين اين شعر كودكانه را مي خواندند :

"خَلِي خَلِي خَلتَمِه به
ديشي دَكِه كُلْتَمِه به
سوا گَل يَم يِمِرتَمه به"

خاله خاله كيسه ي پارچه ايم را بده
كلاهم را كه در سوراخ است بده
فردا مي آيم تخم مرغم را بده

تصحیح و برگردان:احسان حصاری‌مقدم


posted by 1:37 AM



یار وفاسه ( وفای یار ) / عبدالله مدحت


شعر یار وفاسه به زبان ترکی بجنوردی را عبدالله مدحت در سال 1372 سروده‌است که با تار اجرا می‌شود.

برگردان فارسی و ارسال از احسان حصاری‌ مقدم است.


قاش قره گئز یالان دئدنگ خنه له اباد یالان دئدنگ
چشم ابرو سیاه دروغ گفتی ، خانه آباد دروغ گفتی

گئزلرنگ گئزمه دیشده،ایریم تی دن اتال د
چشمانت به چشمانم افتاد ، دلم از ته ( درون ) آتش گرفت

قاش قره گئز،منه باخ دنگ،ایریم بیردن اتال د
چشم ابرو سیاه به من نگاه کردی ، دلم به ناگه آتش گرفت

یادنگ د – د منه دئدنگ هم میشه یادنگ د بارم
یادت هست به من گفتی ، همیشه به یادت هستم

قاش قره گئز یالان دئدنگ،خنه له اباد یالن دئدنگ
چشم ابرو سیاه ، خانه آباد دروغ گفتی

بیر برنن گدردی هایره،یادنگ د – د چق قر باغه
با هم‌دیگر می‌رفتیم یادت هست کجا ؟ به چقرباغ ( باغ گود )

طار مییه - ایش درخته - کئنه کنه اخر داغه
به طارمی - سه درخت – شهر کهنه – کوه آخر داغ

یادئنگ د- د منه دئدنگ هم میشه یادنگ دبارم
یادت هست به من گفتی همیشه به یادت هستم

قاش قره گئز یالان دئدنگ،خنه له اباد یالان دئدنگ
چشم ابرو سیاه دروغ گفتی ، خانه آباد دروغ گفتی


بیربرنن گدردی هایره،یادنگ د - د چر مغانه
با هم‌دیگر می‌رفتیم یادت هست کجا ؟ به چهار مغان

تیتستانه و بش قارداشه - چلی له باغ و بامانه
توتستان و بش قارداش – باغ حلبی به بابا امان

یادنگ د- د منه دئدنگ هم میشه یادنگ د بارم
یادت هست به من گفتی همیشه به یادت هستم

قاش قره گئز یالان دئدنگ خنه له اباد یالان دئدنگ
چشم ابرو سیاه دروغ گفتی ، خانه آباد دروغ گفتی

بیر برنن گدردی هایره،یادنگ د- د باموسایه
با هم‌دیگر می‌رفتیم یادت هست کجا ؟ به کوه بابا موسی

دوبرار وصدراباد و سیب دال له باغه
به دوبرار و صدر آباد و به باغی که سپیدار دارد

یادنگ د- د منه دئدنگ هم میشه یادنگ د بارم
یادت هست به من گفتی همیشه به یادت هستم

قاش قره گئز یالان دئدنگ،خنه له اباد یالان دئدنگ
چشم ابرو سیاه دروغ گفتی ، خانه آباد دروغ گفتی

بیر برنن گدردی هایره،یادنگ د- د کیچه باغه
با هم‌دیگر می‌رفتیم یادت هست کجا ؟ به کوچه باغ

منطقه - قرنقه دالان- فرزه باغ و شاق قیه
منطقه – دالان تاریک – باغ فرحزاد و شاقه

یادنگ د- د منه دئدنگ هم میشه یادنگ د – د بارم
یادت هست به من گفتی همیشه به یادت هستم

قاش قره گئز یالان دئدنگ،خنه له اباد یالانگ دئدنگ
چشم ابرو سیاه دروغ گفتی ، خانه آباد دروغ گفتی

بیر برنن گدردی هایره، یادنگ د- د قوزله باغه
با هم‌دیگر می‌رفتیم یادت هست کجا ؟ باغ گردویی

شئد قلی خان و منظره- توپنگ ایاغه،ایچریه
شط قلی خان و برج منظر ، پای توپ و ساختمان داخلی

یادنگ د- د منه دئدنگ هم میشه یادنگ د بارم
یادت هست به من گفتی همیشه به یادت هستم

قاش قره گئز یالان دئدنگ،خنه له اباد یالان دئدنگ
چشم ابرو سیاه دروغ گفتی ، خانه آباد دروغ گفتی

بیر گئجه لنگر ایمام د، النگه قی دنگ الم-د
یک شب در امام‌زاده لنگر، دستت را در دستم گذاشتی

بیر داملاق یاش گئز لرنگ دن سو ویشده قشنگ دو داغنگه
یک قطره اشک از چشمانت بر روی لب‌های زیبایت لغزید

شو حالت د منه دئدنگ، ائلنجه یادنگ د بارم
در همان حالت به من گفتی ، تا هنگام مرگ به یادت هستم

قاش قره گئز یالان دئدنگ خنه له اباد یالانگ دئدنگ
چشم ابرو سیاه دروغ گفتی ، خانه آباد دروغ گفتی

posted by 1:35 AM



مَنِنگ آیِم(ماه من)

احسان حصاری مقدم

این کلمات که اگه بشه اسمشو شعر بذاریم سروده ی خودمه و تقریباً اولین تجربه ی شعر ترکی .
تقدیم به آنانی که قلبشان به یاد زبان مادری می تپد


مَنِنگ آیِم(ماه من)
گِئجه لَه آی که چِخَن دَ،من سَنِه آی دَ گِئرَر-دم شب ها هنگامی که ماه بیرون می آمد،من تو را در ماه می دیدم


سَن بیلَردِنگ که بُ ایش چِن گِئجه لَه داغَه چِخَر-دم؟

تو می دانستی که برای این کار ، شب ها به کوه می رفتم؟

دامِنگ ایستِن دَ یاتردِم تا یاخِن دَن سَنه گئریم

پشت بام می خوابیدم تا از نزدیک تو را ببینم

سَن نَمیستینگ گَنَم مَن دَن،گَ سَنه جانِمِه بئرِیم

تو از من چه می خواهی؟بیا تا جانم را به تو بدهم

کیچَه باغ دَن که گِئچَردِنگ مَن اُلَردِم یاش و سَن گِئز

از کوچه باغ که می گذشتی ،من اشک می شدم و تو چشم

گِئز لَرنگ یاش لِه اُلَردِ،مَنَه دییَردِ مِنگ سانِه سِئز

چشمانت اشکی می شد و به من هزاران حرف می گفت(می زد)

سَن گِئچَردِنگ و گِدَر دِنگ،مَن اُلَردِم سَنَه شیدا

تو رد می شدی و می رفتی و من واله و شیدای تو می شدم

ایرَیِم گرب گرب اِئدَر- دِ باشِمَه گَلَردِ غوغا

دلم (قلبم)به طپش می افتاد و به سرم غوغا و سرو صدا می آمد

گِئزِمه یولَه تیکردِم سَنیچن آت دَن دیشردِم

چشمم را به راه می دوختم ،برای تو از اسب پیاده می شدم

آتِِه نگه مَن یال وارَردِم ،گینِنگ آلن لِن دَ بیشَردِم

به اسبت تمنا می کردم(و) در مقابل آفتاب داغ پخته می شدم

یادنگه گَل یَه اُگین لَه سَنِ گِدَردِنگ کِئنَه یول دَن

آن روزها یادت می آید تو از راه کهنه* می رفتی

مَنِه بیچاره سنیچِن تاش لَدِم آلَمَه ، شُ قول دَن

من بیچاره از همان سمت برایت سیبی انداختم

سن گئچردِنگ و گِدَردِنگ ،مَن گِئزِم سَن دَ ، قالَر دِ

تو رد می شدی و می رفتی و من چشمم در تو می ماند

اُتِرَردِم مَن یولِنگ دَ،بوی بالنگ گِئز دَن قاچَردِ

می نشستم در راهت قدو قامتت از مقابل چشمانم محو می شد

قِرخ بُهارگِئش دِ اُگین دَن و منَ ،یادِنگ دَ بارَم

چهل بهار از آن روز گذشت و من به یادت هستم

نَمَه فرق اِئد-دِ سنیچن که گِئرَنگ مَنَم بارَم

برای تو چه فرقی کرد که ببینی من هم هستم

خاراگر خوار دِ ، گَنَم بیر گینِه چِن ایشَه گَلیَه

خار اگر خوار است باز هم برای یک روز به کار می آید

نَم اِئدِ د دَنگ مَنیچن ایندِه یَچَن گئزَه گَلیَه؟

برای من چه کردی که تا حالا به چشم می آید؟

اما بیل بویه بَلَند،گِئزه قشنگ ،مَن سَنَه قول بِئرودِم

اما بدان (ای) زیبا چشم ،بلند قد (که)من به تو قول داده بودم

سَنَم اما مَنیچِن ،یانَم دَ دیل بئرودِنگ

تو هم اما پیش من برایم زبان (قول) داده بودی

سِن گِدِ د دِنگ یو لِنگه مَنَم گِد دِم ایئز یولِمَه

تو به راه خودت رفته ای ، من هم به راه خودم رفتم

اما بیرگین گِئرَرنگ کِه مَن دُرِد دَم قولِمَه

اما روزی خواهی دید که روی قولم ایستاده ام!



*راه قدیم بجنورد به بش قارداش که از ضلع شرقی باغ ها و روستاهای خداقلی و الله وردیخان می گذرد و به بش قارداش می رسد.


posted by 1:33 AM

Saturday, September 05, 2009



شعر درگز(الله اكبر)- محمد عرب خدري

http://arabkhedri.blogfa.com/




شعر الله اکبر ( به لحجه ترکی درگز )درباره درگز با تو ضیحات اسامی و.....در انتها - از محمد عرب خدری

ايزاق يوْلدن، يوردوموزه، اوٌزلنديم
دره گز دوْو، داغ دره ني توْولنديم
الله اكبـر، آدئي نن من، سؤزلندئم
الله اكبر، قلبئي دوْلي، سؤزدندي
باخماقلرئي، محبـتلي، گؤزدندئ

سلام اوْلـسون، الله اكبـر، داغيـنه
سلام اوْلـسون، دره گـزئي، آدئـنه
سلام اوْلسون، مئللتئ نئي، ديلئنه
دره گـزئي، تاريخـده بيـر، آدئ وار
ايران توران، جنگلرين نن، يادئ وار

الله اكـبر، داشـلي داغـه، يئتنده
توْولي يولي، يوخارئ يه، گئدنده
يوخـاريدن، دره گـزئ، گـؤرنده
تاريخئ من، ورق ورق، گؤررمن
بندئـيانه، نـادئره مـن، باخـرمن

الله اكــبــر، يـوخــاريـيه، باخــنده
توْولي يوْلي، سن نن اوٌسته، چيخنده
دره لـرئـي، يـازده بـولـوت، تـوتونده
سلام اوْلسون، بلند داغئي، آدئنه
جوانلـرئي، آدي گلســين، يادئنه

الله اكـبــر، غئـرقـي لـرئـي، اؤچنده
ككْلئي لرئي، چشمه دن سو، ايچنده
نازلي توْخلي، ننه سين نن، كئچنده
اگر اوْلسه، كئچن لردن، بيرياد ائت
محبـتلي، اوٌره ي لري، بيرشاد ائت

الله اكـــبر، ياغـيش سنــي، يادلـه سين
چشمه لرئي، دايئم يئردن، قه ي نه سين
چـاقـالـرئي، دسـته گـوٌلئ باغـلـه سين
شامالئي نن، ايسسي گلسين، بويانه
اوٌره ي ده كـي، محـبـتلــر، اوْيانه

الله اكـبر، قـوٌلله لـرئـي، بلــنددئ
چشمه لرئي، يئردن دايئم، گلندئ
سنئي آدئي، قديم لـردن، قالندئ
ايران تـوران، قئصّه لـري، قالندئ
روستم كسن، گز ياغاچي، يالندئ؟

شـوتورپران، يوخـاريده، دورئتـدئ
تيزي سئيّئد، يولئ مكم، كسئتدي
يـوخـارئدن، بولـوت لره، باخئتدئ
آدلي داغئ، دوْست و رفيق، يادائدر
گـزماغئنــن، اوٌره ييـنئ شـاد ائدر

يوْلئم سن نن، ايزاق دوٌشـدئ، هئجرته
تيوان گلدئ، سن دوٌشوپ سن، غوربته
كپــگان گپّـئي، دوٌشئـپديلـر، حئيرته
بير كيمسه يوخ، كؤهنه يوْلي، دوٌزتسين
دوْآبــي نــئ، دره گـــزه، يئـتـيـرسين

الله اكبر، سن نن ايزاق، دوٌشئپ بن
عوموركئچدي، اللي دنم، آشيب بن
جوانلـيقده، هريانـه من، قاچيب بن
بيلمه سيدئم، قوجه ليق وار، قالماق وار
جوانـلـيقدن، بير قـورري آد، قالماق وار

الله اكـبـر، آتـه گئـتـدئ، رحمته
چــاغـالـري، عجب قالئب، زحمته
هر بيري، بير يانده قالئب، خئدمته
آته ننه، كؤلگه سي آيري ذات دي
محبتلي، باخمـاقي آيري ذات دي

كيچئي ليقده، كؤچه لرده، دؤرردئي
الله اكـبـر، سنـه عــجـب، باخردئي
ماشين لـرئي، چـيراغـيني، گؤرردئي
خوشحال ليقدن، بيردن فرياد، چكردئي
شــادلـيقئ بـيز، اوٌره ي لـره، تؤكردئي

الله اكــبر، آب گـرمئي ده، دورئيدئم
ايسسي سوودن، من اوٌزئمه، وورئيدئم
قئرخ قئزئيده، يئددي داشي، آتئيدئم
شايـد كئ من، آرئزومه، يئتئيديم
بو مئللتئي، آزاد ليقئن، گؤرئيدئم

خنـتمه نئي، كؤتـليـنه، يئتئيدئم
دره گزئي، درخت لرين، گؤرئيدئم
بازاريـنـده، آششاغـايه، گئدئيدئم
بيرده گنه، قوجه لرين، گؤرئيدئم
محـبّـتي، تـامـاشـايـه، دؤرئيدئم

دره گـزئي، كـؤچــه لــري، داريدئ
دوٌروٌست كاسيب، دوٌكانلرده، واريدئ
دوْست وْ رفـيق، بـير بـيرينه، ياريدئ
يادئـيـده دي، قـوجـه لـرئـي، آدلرئ
ياددن چيخمس، ايگـيدلرئي، يادلرئ

كـلبـئي ايسلام، دوٌكانيني، آچـردئ
بدل عـمئ، ياخـچي قاتوق، ساتردئ
سولئيمان به ي، سئبيليني، توْولردئ
دوٌروٌست لق نن، كاسئب لئقئي، زحمتئ
خـوداونـدئي، لـوطـفئ بي حـد، رحمتئ

بدل عمئ، كؤچه ده داد، چكردئ
كلـبئ كوثـر، خئيارلرئ، سرردئ
نوروز ممّد، ياخچي لرين درردئ
سبزئ ميوه، ياخچي سينئ، گؤترماق
مـوٌشتريـنئ، راضـي اؤوه، گـؤندرماق

عبـدالعـلئ، خئيار بوگوٌن، نئچّه دئ؟
خـاقـان قوْوون، باباخرمان، نئچّه دئ؟
باغدن گلن، ياخچي اوٌزئم، نئچّه دئ؟
تـامـام بيـرئ، بـاتـمـانـئ بـيـر، بئش قران
مون نن ارزان، سن ايستئي سن، خوش زبان؟

جلال آغا، بوتقه سينده، دوٌرردئ
عباسعلئ، بسْتني سين، توْولردئ
آغا چايچي، قلياني نئ، كوفلردئ
دره گـزئـي، كــؤچـه لـــرئ، دارئدئ
كاسئب لردهْ، بير چوْخ اينصاف، وارئدئ

علـيمـوراد، سـبـزي لـرئ، درردئ
ايـكـكي سينئ، اوْتوز پوله، ساتردئ
سارئمساغئي، قوْزه سينئ، ساللردئ
سحر چاغئ، بازرده بير، عالمدئ
غم و قوٌصّه، گويا مونده، يالندئ

گوٌلريزده كي، باغلرده كيملر، واردئ
سئل آواده، اوْنئي سـووو، كم واردئ
چغّئرلي نئي، اوٌره يئ مه يه داردئ؟
خوداي اؤزئي، اوْلره بـير، رحم گؤره ي
بئكارليقي، سووسيزليقي، كس گؤره ي

مستو سوٌپوٌر، كؤچه لري، سوولردئ
فـرو نـجـار، ارّه سيـنـئ، چـكردئ
گــوٌروٌزلي يم، بادئمجانئ، تؤكردئ
حلال لوقمه، چئخرماغئي، قاچماغي
شـيرين ليغي، اوٌره ي لره، تؤكماغي

نـوروز عـمئـي، بـيزه نـاغـيل، دئيردئ
آبگوشت اتين، بير شوق اينان، دؤيردئ
بـيرمـاغئي نـن، بـيربـيريـنه، وورردئ
ناغيل لرده، پادشا وار، وزير وار
ارسلانئـي، بلـندبويو، قدئ وار

بـارت آغـا، كـمانچه سـين، چـالردئ
قـانـع خـياط، كت وشـلـوار، تيكردئ
قلعه لي يه م، دام اوٌستينئ، سوواردي
بو ايشلرئي، نتيجه سي، حركت
الله اؤزئ حـتـماوئــرر، بـركـت

الله اكـبـر، عــرب آشـپـز، نئـرده دئ
مرحوم بارت، كمانچه سي، كيمده دئ
خانئي آشـپز، چاووشلئ ده، نئرده دئ
مجلئس لرئ، شيرين ائدوو، گئتديلر
اؤز لــرين نن، خـاطئـره لـر، قويديلر

مــحـرّم گــوٌنـلــرئ مــاتــم توتـردئ
حوسئينين نوحه سين موختاردئيه ردئ
حسن بــويــنو كســيغ شــيون آتردئ
(( گل ائي باد صبا گئت كربلايه
خـبـر وئر فاطمه خئير النسايه )) * 1

قوجه جوان، بو گوٌن زنجير، وورللر
تامام ماتـم، توتوب قان، آغلئيه للر
حـوسئينين آديـنه نوحـه دئيه للر
(( گرك دين اوْلمه سه دونيانئ آتماق
شرف عيزّتلي بير دونيا ياراتماق)) * 2

فـايتون آت نن، يـوخاريدن، گلردئ
جبّار اوْغلو، قمچي سي نن، سورردئ
مـوسـافئـردن، قـرن يـارئـم، آلردئ
نه بير گـوٌنلر، كئچدئ عجب، گؤرمه دئي
تاكسي گلدي، فايتون گئتدي، بيلمه دئي

دره گـزئـي، تاريـخـي چـوْخ، قـديمدئ
بعضي لرئ، تلخ دئ بعضي، شيرين دئ
خـوراسانـده، دئـيه رسن بـير، گليندئ
نوْخاندانئ، چاوئشلي سي، گوٌلريزئ
ممّـد آبـاد، بـابـاجئـق اوْنئي گؤزئ

عه يئد لرده، رعْيه ت خوْشحال، اوْلردئ
لالـه گـوٌلئ، چـؤلـده باغـده، چيخردئ
ياغيش هـر گؤن، بولوت لردن، ياغردئ
خـوداي بـيزدن محبّتـين، آلـيپدئ
قوجـه جـوان، بختين قـره يازيپدئ

تـامـام يئـرده، قئزلز گوٌلئ، چيخردئ
داش دره لر، قئرمئز دوْنئ، گييه ردئ
اوٌره يـيـمئـز، مـحـبـّتدن، دوْلــردئ
هئچ ذات اينن، اوٌره ييمئز، شادئدئ
مـحـبّـتدن، چـؤل دره لـر، باغئدئ

بعضي ايـلـلر، ياغيش اصلاّ، ياغمسدئ
اوْت كمـيدئ، ايـنه ي لـرساغيلمسدئ
خوداي مه يه، بو صحنه يه ، باخمسدئ
چئـمچـه گلـين، بزوو بلـند، سسلردئ
خوداي دئردئي، ياغيشئ بيز، ايستردئي

چـاخيلردئ، ايلـديريملـر، اوْت كيمين
دوروشت دوْلي، تؤكوٌلردئ، قوْز كيمين
سئـل گلردئ، سئل آوادن، داغ كيمين
خئشت كؤپريده، دؤروو اوْنه، باخردئي
هئيبتين نـن، قـودرتين نن، قاچردئي

اخئـر چـرشنـبـه نئـي يـوْلـئ يـوْلاغئ
اوْت اؤستئن نن، قوشلر تكين، كئچماغئ
سـاري لـيقـئ، وئـرووسـاغـليق، آلماغي
آي نه گـؤزل، منظره دئ، بو صحنه
گوٌللر تكـين، گوٌرمه ليدئ، بو صحنه

عه يئد لرده، عاششيق لرئي، چالماغي
نـوْخـاندانـلي، خاتين لريئ، ياشماغي
پلـوانلـرئي، مئـيدانـده قـارماشماغي
سينمانئي، پرده سي تك، گؤزيمده
حـسرتـئ وار، هنـؤزم اوٌره يـيمده

الله اكبر، عجب عاششيق، چالردئ
تئرينگي ني، قئشقئريغي، سالردئ
گلين قيزم، كفتر كيمين، اوٌچردئ
يـادئـيده دئ، چـاغـالرنن، قاچردئ
دام باجه دن، خئزلووعجب، آشردئي

گـؤزل قـيزلـر، بوْيـلرئ ساللرديلر
بوْيه مينوو، قوش تكين خيزلرديلر
قئـشقئـريق نـن، بوّيلري ايچرديلر
بوْي ايچماقئي، لئذّتي خوْش، كئچماغي
يــاديـمده دئ، چـاغـالـيقده، باخماغئ

قيز بوْي اينان، يوخاريدن، گلنده
اوْغـلـن چـاغـا، ياغـاچ اينان، وورنده
يـار آديـني، بـير ديـليـنـدن، آلـنده
تـامـام بـيردن، چـكرديـلر، هلهله
گوٌلـماق اينان، دوٌشردئ بير، ولوله

آخشام باشئ، عاششيقلـرئ، چالماغئ
پـلوانلـرئي، چوخـه پالـتر، گـيماغيئ
روستم تكين، مئيدان ايچده، گزماغئ
نه بير قشنگ، سوننت دئ بو، قارماشماق
قارداش تكين، بير بيرين نن، ساللاشماق

سـيزده گـوٌنـئ آت اربـه، گئـدردئ
پـياده لـر، اوْن نـن تئـز تر، يئتردئ
حضرت سولطان، باغلرينده، دورردئ
سيزده گوٌنئ، نحس چيخرتماق، گوٌنيدئ
قـيز اوْغـلـنـلـر، بختـين آچـن، گوٌنيدئ

سيزده گوٌنئ، حضرت سولطان، چؤلينده
قارماشماقئـي، فينال مئـيدان، گوٌنينده
روستـم تكـين، جـوانـلـرئي، گـؤزينده
عجب غوغـالر وار عجب فيكئرلر
پلوان اوْلماقئچئن نه بير شوكورلر

عه يد گئجه سي، اوْجاقلرئي، پئلووو
اوْجـاقـده كـي، ياغـاچلـرئ، هلوْوو
دوٌيـوٌساتـن، ديكـانـدارئـي، چلووو
گـيروانكـه داش، تـرزيـدن، دوٌشردئ
پئلوو فقط، عه يد گئجه سي،پيشردئ

عه يد گئجه سي، ننم پئلوو، پيشردئ
ساري ياغي، تؤكدئ منئ، قيچئردئ
قاب قـازانئ، اوْجاقـدن اوْ، دوٌشئردئ
عه يد پئلووو، مزّه سي يارلرده دئ
چاغالرئي، خوش ليغي يادلرده دئ

الله اكـــبر، بـاغـــده اوٌزوٌم، يـيغردئي
ســبد ســبد، اوْنــو يئـرده، سـرردئي
كيشميش ايچئن، بو زحمتئ، چكردئي
توْموزده كئ، زحمت لرئي، اوجرتئ
قيش گوٌنوٌنده، بو زحمتئي، عيزّتئ

درخـتلـرده، مـكــم ديـزاق، قورردئي
سـار توتـمـاقه، نه زحمتـلر، چـكردئي
قوش وورماقه، شامال كيمين، اؤچردئي
نه كئيف ليدئ، سار توتماقدن، دانيشماق
رفئــقلرئ، دوْست لـرئ بـير، يـاد ائتماق
مـنـوچهر نـن، باغده يونجه، ييغردئي
جـواد ايــنان، مـدرسـه ده، گوٌلردئي
مد ريضاي نن، بيربيري بيز، وورردئي
دعوا ائتماق، يـيغله ماقلر، كئچديلر
هر بيري يه م، بير ديياره، دوٌشديلر

چاغاليقئي، قوْز اوْينه ماق، گوٌنلرئ
آششيق پاره، قره گوٌردوم، گوٌنلرئ
قره گـوٌردوم، غئرقي باسن،گوٌنلري
چاغا ليقئي، اوْينه ماغئ، قاچماغئ
آينده يه، سـاده ليق نن، باخماغئ

ميزانده بيز، كؤرچه گيردئ، اوْينردئي
قـيش گوٌنلـرئ، مـوزالاغئ، وورردئي
توْوله نردئ، باخردئي كئيف، ائدردئي
چـاغـالئغئي، اويْـنه مـاغي، قاچماغئ
بو دوره نئي، سورعته اينان، كئچماغئ

قيش گئجه لر، مئهمانليقه،گئدردئي
فانوس الـده، كؤچه لـردن، كئچردئ
دانيشماقدن، آي مه يه بيز، دوْيردئي
مئهمانليقئي، قوْز كيشميشئ، ميوه سئ
دنـه لـرئ، چئيئت لـري، چـيتـنه سئ

قــووورمـه نـئ، خـلتـه دن چئخرردئي
جـيـبـه تـؤكـوو، بيربير اوْنـئ، يئيردئي
گاه ده اوْن نن، شوْربه يه م بيز، آسردئي
شوْر قوْرمه نئي، مزّه سي يادلرده دئ
قـووورقـه نئـي، يئماغئ يـادلرده دئ

كمر پوشتده، كدئ، قارپوز، قوْيردئي
چئلله گئجه، ياخچئ اوْني، كسردئي
تـامام بيرجـه، گوٌله گوٌله، يئيه ردئي
قيش گئجه سي، ايسسي چايئ، ايچردئي
نـغـيل دئـيوْو، كـوٌره ي لـرئ، آچـردئئ

بـاهـار گـوٌنلـر، باغلـرئ بئـل نن قازماق
پاي بئله نئي، سسين عـرشه، چيخرماق
گـوٌن چيـخن نـن، تا بـاتنه، ايشله ماق
تـامـام بيـرجـه، ايـشلـرديلـر، اؤزلرئ
دئيه ر ديلر، شيرين شيرين، سؤز لرئ

گوٌن چيخن نن، يووارچيلر، گللْلر
پـاي بئـله نئ، مكـم يئره، وورللر
يئـرئ قـازوو، اكـين لـرئ، اكللر
جـمـاعـتئي، الـئ الـه، وئـرمـاغئ
بيربيرئنئي، دالينده برْك، دورماغئ

هـر بـيرئ ات، گتـيرردئ، اؤزئـي نن
قابيلي يوْخ، دئيه ردي اؤز، ديليئي نن
شاد ائدردئ، اوٌره ي لرئ، سؤزئي نن
خوداي مئهرئ، گوٌرردئ بنده لردن
بـركـتـئ، وئـرردئ خـزنه لــردن

چـوْپـان آغـا، پئـتـاوانـئ، باغـلـردئ
قـوْيـون لـرنن، داغده داشده، چاپردئ
خئلليك اوٌسته، راحت ليق نن، ياتردئ
باخرديكئ، بيردن بير قورت، گلمه سين
قـوْيـون لـره، آسـيب بـلا، يئـتمه سين

پئـغوو قشمـار، اوْراقـلرئ، ديشلردئ
كوٌره نئ داغ، ائدوو ايشين، باشلردئ
داس و تبر، دؤزتماقچين، ايشلردئ
شاگئردئي نن، سندانه پؤك، وورردئ
چـاي ايچـماقه، آره ده بير، دورردئ

نـوخـانـدانـده، سوولـئ دئرمان، ايشلردئ
دئرمانچي هئي، داشين ديشين، ديشلردئ
اون تـوزئـن نـن، گـؤزلـريـنـئ،قاشلـردئ
باره، زينه، بوغدئي لـرئي، چوٌره يئ
بـو چوٌره يئ، قاتوق اينن، يئمه يئ

اره بـه چـئ، اره بـه ي نن، گلردئ
پامبئق بوغدئي، اره به يه، اؤكلردئ
يوْ لـرئ اوْ، يـواش يـواش، گئدردئ
هر گوٌن سنئي، ايشئي تامام، زحمتدئ
خـوداي سنه، وئرن تامام، رحمـت دئ

كؤچه باغـده، شئرو باغدن، گلردئ
كرم دئردئ، اصلي نئ اوْ، سسلردئ
دردلئ كرم، سؤزلرينئ، سؤيلـردئ
(( هر صباح هر صباح بولبولئي سسئ
باشـيمـه ووريـتدئ يـارئـي هواسئ))

ارزئـرومئـي،داغــئ قـارئ، بـولاغـئ
گئجه گوٌندوز، سسده اوْلماق، قولاغئ
مجنون تكين، ياردن آلماق، سوْراغئ
(( توموزئي ايسسي سئ غيشئي ايازئ
جانئـم آلـدي قـرا گـؤزلـرئي سنئي))

منئـي آتـم، كيلاسـده درس، وئرردئ
ناصر آغا، چوْخ ياخچئ درس، دئيردئ
گـاه شـللاق نن، چـاغـالرئ، وورردئ
مدرسه نئي، درسلرئ يادش بئخئير
كيـتابيـنن، دفـترئ يـادش بئخئير

شاد گوٌنلـرئي، محبّتلئ، سؤزلرئ
جوان قيزلر، ايشيللردئ، گؤزلرئ
جوان قـوْجه، شادئديلـر، اؤزلرئ
سلامتليق، اؤلاري چين، نه ارزان
آمّا بوگوٌن، بيزلري چين، نه لرزان

نوخـانـ‌دانئـي، شفتالـوسئ، آلمه سئ
قْـوون قـرپئـز، زردآلوسئ، آلچه سئ
گوٌل لرئنئي، رنگئ اوْنئي، باغچه سئ
بير يوخوتك، ياديمده دئ، باغلرئ
باغلـرينده، قيش گوٌنلـرئ، قارلرئ

خاتين لــرئي، حاممامه گئتماقلرئ
بوقچه لرنن، كؤچه دن كئچماقلرئ
اوْن نن مون نن،اؤزلرين توتماقلرئ
بو داستانـلـر، كئچدئ گئتدئ، قوتاردئ
كؤهنه رسملـر، ايتدئ گئتدئ، قوتاردئ

ننـم منـئ، حامـمـامه، آپـارردئ
بوقـچه ميزئ، باشيـنده گؤترردئ
كيسه چكوو، يوواردئ چيخارردئ
خاتين لرئي، سسي چيخدئ، حامامده
كـاته چـاغـا، بو كيمدئ سر حـامامده

نوخـاندانئـي، حاممـامئـنئي، خزنه سئ
ايسسئ سووئ، اوٌسته تؤكماق، مزّه سئ
كيسه چكـوو، تميز اوْلـوو، چيخمه سئ
كئچدئ گئتدئ، خاطره لر، قوتاردئ
عومور كئچدئ، جوانليق لر، سارالدئ

قيش گوٌنينده، وقتي سوْووخ، ديه ردئ
خـوْرزك اوْلـوو، نفـسيمـيز، تـؤتـردئ
مـامـا خانئم، بـوْغـزيميزئ، باسـردئ
كوٌللي بيرماق، بوْغزيميزي، يارردئ
نفسيمـيز، اوْن نـن سـؤره، گلردئ

گل بير باخه ي، كئچن گئدن، گوٌنلره
بـاغـده آتـم، زحمـت چـكـن، گوٌنلره
بوغدئي پامبئق، تريه ي اكن، گوٌنلره
ترنـه لرئ، بوتّه دن بيز، اؤزردئي
ديشه چكوو، تيرپللرده، قاچردئي

آلاجـه ده، بـلـه خـنــه، يـيـخـيـلـدئ
درخت ده كي، بوْي ايپي يه م، قيريلدئ
شـيرين شـيرين، خاطئـره لـر، داغيلدئ
باغده حوْووض، داش توْرپاقدن، دوْليبدئ
كـاتـه چئـنار، ريشه سي يه م، ايتيبدئ

يوخاري تپّه نئ گؤرئي داغيليب
توْرپاقلـرئ، كؤچه لرده، ياييليب
كـوْره لـرئ، بازارلردهْ، ساتيليب
اگـر اوْلـسه بو تـپه ني، ساخلئيئي
كئچن لرئ، هر نئچّه دن، يادلئيئي

منـئ ننـم، ياخچـي لايله، دئيردئ
بوْينيچ ايپين، مكم ليقنن، چكردئ
يوخـو مئهرئ، اوٌره ييمه، تؤكردئ
نازلي ننم، لايله لرئي، تاپرمن؟
بيرده گنـه، راحتليق، ياترمن؟

من ننه مئي، لايله سي نن، ياتردئم
يوخـو گـؤروو، آته مينوْو، چاپردئم
يـوخـوده اؤز، آرئـزومـئ تاپـردئم
بولوت لرئي، ايچينده يوْل، گئدردئم
بولوت لردن، آت دوزه توْو ، مينردئم

منئـي ننم، كـندي دن اون، تؤكردئ
تشت ايچـينده، اوْنـي ياخچي، الردئ
خمير ائدوْو، موشت وورماقه، تورردئ
كئچدئ گئتدئ، قوتاريتدئ، اوْگوٌنلر
ساغـي سـوْلئ، ساللانيتدئ، بو گوٌنلر

مئـيئم چئرپئ، تنديره اوْ، تؤكـردئ
اوْتـلردئـيوْ، كـسسـووالـه؛ تؤتـردئ
تنديرئ داغ ائدوْو، چؤره ي ياپردئ
غيش گوٌنلرئ، تنديريميز، داغئدئ
كـؤزه لـرم، تـامـام دوْلـئ، ياغئدئ

زووالـــه نــئ، تـنـديـره اوْ، يـاپـردئ
كؤلئنج لرين، اوْت اوٌستئن نن، تؤتردئ
چـوؤره ي لـرئ، عـجـب اوْ ياره تردئ
تـندير اوٌسته،ككئر لرئي، تزّه سئ
چاغالر چئن، يئماغئنئي، مزّه سئ

خان ننه مئي، تنديرئنئي، چؤره يئ
دوْراغـينن، بو چـؤره يئي، يئمه يئ
جئزغاله نئ، بو چؤره يه، وورمه يئ
تندير اوٌسته، قـاپـدئم آلدئم، تزّه سين
يئدئم گؤردئم، اوْ چؤره يين، مزّه سين

قـرّي نـنه، باغـده شوْربه، آسردئ
اوْت اوٌستئنده، مزّه سينه، باخردئ
تئـليت ائـدوْو، اوٌستئن اوْ، باسردئ
اوْ شوْربه نئي، يئ ماغي يادش بئخئير
ات نوخوتـون، دؤيماغي يادش بئخئير

آتـه گئـتدئ، ننـه يككه، قاليبدئ
گؤر اؤزينئ، نه بير گوٌنه، ساليبدئ
جـوانـلـيقئي، قـودرتينئ، آتيبدئ
بو دونيايه، بئل باغله ماق، اوْلمئيدئ
فقط صبئر، ييغله ماق نن، بوْلمئيدئ

نـنم گـنم، ايستـم اوْلئـم، قـوجاغئيده
باجي قاردش، اوْله ي سنئي، قئراغئيده
نـه چـاره كي، وارميز فقط، سوْراغئيده
نـنم سنـه جـانئـم قـوربان، هايئرده سن
ايزاق دوٌشدوم، يوردومئزدن، هايئرده سن

الله اكـبـر، نوخـاندانئـي، توْيلرئ
جوان اوْغلن، جوان قيزلر، بوْيلرئ
قازن ـ قازن، ات ـ پئلوو، هوْيلرئ
بـيرده گنـه، اوْ گـوٌنـلرئ، گؤرئيدئم
جوان لرئي، خوْش ليقينه، گؤلئيدئم

ائلچي گئدردئ ائلچي ليق، ائدردئ
قيز آلماغا، باشليقئن نن، دئيه ردئ
جواب آلـدئ، كـلّه قندئ، دؤيردئ
ياقليقده كي، كؤكه لرئ، وئرردئ
آغيز لرئ،شيرين ائدوو، گئدردئ

ميزان گوٌنو، محصول لركي، ييغيشدئ
زارع پـايـئ، اربابـين نن، چيخيشدئ
كـوٌره كنـم، تـوْي توتماقه، باتيشدئ
توْيلر بيرـ بير، باشلانردئ، ساز اينن
گـلـين گـلــردئ اؤويــنه، نازاينن

توْي توتماقچين، موقدّمات، واريدئ
مصــلحتئ، آديـازمـاغـي، واريدئ
ات و دوٌيوٌ، قـاب قـازانــئ، واريدئ
داغـدن اوْدون، حئيوانلر، گلردئ
تكه ـ قوْيون، سورودن آيريلردئ

يـوخـاريـدن، جـارچـي سسي،گلردئ
تـامـام كسـئ، تـوْيـه خــبر، ائدردئ
يوْل يوْلاغنن، جارئي سسين، چكردئ
گئجه هركس، توْي يئرييه، گئدردئ
نـوقـول يئـيوب، قتئـمينئ، قوْيردئ

توْي ايه سئ، مئهمانلرين، بيلردئ
ات دوٌيـوٌنئي، تدارئكين، گؤرردئ
آشپز قوْلـون، يوخارئيه، وورردئ
يخنئ پئلوو، پيشير ماقچين، قاچردئ
سحر تئزدن،بو زحمت چئن، چاپردئ

كؤره كنئي، سققلئنئي، قئرخماغئ
تـار قـابـال نن، حاممامه آپارماغئ
دوست وْ رفيق، آره لرده، گؤلماغئ
گـؤردوم اوْنـده، رفــيق لـرئ، مئهرينئ
قوم و خيشئي، يار يولداشئي، لو طفئنئ

جـهـيزئـيّه، خـونچـالرده، الده دئ
ميس ايديشلر، جوانلرنن، يوْلده دئ
سازنده نئ، كوكئ حتما، سنده دئ
قاب ـ قازن نن، تاقچه لرئ، بزردئي
رف ديـواره، دؤزمـه لــرئ، دؤزردئي

تـوْيـلـريـنـده، اوْخـوردولر، اؤزلرئ
شاد اوْلماقـچين، چالرديلر، سازلرئ
ائمّــه دن، دئـيه ر ديلـر، سؤزلرئ
( پئيغمبرئي قيزينئ علي آلدئ يار يار
قيز آلماق وْ قيز وئرماق شوْن نن قالدئ يار يار)* 3

رسم لـرينده، يار يار دئماق، واريدئ
يار يار لرده، ياخچي سؤزلر، واريدئ
سـؤزلـريـنده، محبّـت لـر، واريدئ
(آفتافاده، سوو قوْيدوم، دؤرولوتدئ يار يار
گئدئي گؤرئي، كؤره كن، گوٌل اوْئتدئ يار يار)* 4

توْي گئجه سي، چالوو وورماق، اوْينه ماق
خـاتـيـن لـرئـي، مجلـيسينده، اوْخوماق
الـدفـي نـن، كئـچـن لـردن، يئـرله ماق
( باباجئقئي، اوٌستو ميرئي، قله سئ
گئتدي گؤريكمه دئ يارئي قره سي) * 5

بير خاتين اوْخوردئ، اوْغلن ديلين نن
بيري يه م سويلردئ،گلـين ديلين نن
الـدفي سسلـردئ، عاشـيق ديلين نن
( بير حيه ط آليب بن حاممامه ياخين
حاممام نن چيخن چئ بوْيييه باخئم( * 6

گـلـيـن بئـلـي، باغـلانــردئ، شال اينن
قورآن _ چؤره ي، چؤله نردئ، شال اينن
نـنـه بـيـردن، باقئـرـردئ، قــــال اينن
گلين يوْلي، چالمـاق يادلردن، چيخمز
يار يار دئماق، سسي يادلردن، چيخمز

گلين لرئي، بدوْو آته، مينمه سئ
ياريارلرئي، بلند صداسي، سسئ
كوٌره كنئي،نارنن آلمه، آتمه سئ
بير نازنين، خاطيره دئ، ياديمده
عجب نازلي، منظره دئ،گوٌزيمده

شئـر علـي نئي، يار يار لرئ، نفسئ
ياري گئـجه، چكردئ اوْ، ناز سسئ
شادائدردئ، سؤزلرئي نن، هر كسئ
( يوخاريدن گله من چكمه مي چك يار يار
ايندئ قيزئي، ائرته من ايچي يي چك يار يار) * 6

توْي گوٌنلرئ، پئلوو لرئ، سؤزنده
سلله لـرئ، بير كيناردن، دؤزنده
مست جوانلر، ايپ لرينئ، اؤزنده
توْيده عجب، ولـوله لـر، اوْلردئ
قوجه جوان، بلند بلند، گوٌلردئ

توْيلرده كي، دف قوْشمه لر، يادده دئ
اوْيلئــيانئي، دوْتارئ باخ، طاقده دئ
خاتين لرئي، الدفي سئ، ديـلـده دئ
كئچن لـرئي، محبّتئ، چوْخيدئ
اوٌره ي لرده، كينه لرئ، يوْخيدئ

قتئم قوْيماق، نه بير گؤزل، رسميدئ
مـجـمـه لـرئ، دوْلنديرماق، بزميدئ
پـولـئ وئـروو، نوقول يئماق، هزّيدئ
آي بو رسئم، نه بير گؤزل، رسميدئ
جوانلـرئي، الـين توتـماق، هوٌسنيدئ

اوْغلن لرئ، سوٌننه تئنئي، توْيئنده
اوْستا موسوو، الينده كي، تيغينده
كسردئ اوْ، اوستا ليق نن، يئرنده
قـره يانيـق، لتّه لرئ، ياپردئ
يانماغينئ، دردينئ اوْ، آلردئ

بـابـاجئقئي، يوْلـئ بيركـم، ايزاقدئ
مـرزئ مكـم، ساخله ماقه، ساياقدئ
مملكت چئن، قديم نن بير، داياقدئ
بـابـاجئـقئم، لوطْف آبادئم، قالرسن
خرابليقدن، بيرگوٌن نئجات، تاپرسن

بـابـاجئـقده، بارتقـولـئ، واريدئ
ايككي قيزئ، آلتئ اوْغلو، واريدئ
رحـيم آغـا، صفـر اوْغلو، واريدئ
قوجه جوان، بير بيرينه، قاتديلر
باخ قبئرده، عجب راحت، ياتديلر

يوسئف شئيطان، تؤكلرئ آغاريتدئ
مرزدن سوو بيركم بويانه ،كئچيتدئ
شئرئم عمئي، باغينه سوو، تؤتئتدئ
شوْرقله ده، سوولرئ كسيليتدئ
موللا عمئـم، الي الـده، قالئتدئ

قـوربـان جـواهئـري، نياز نئرده دئ
مممد عـطّـاره بـاخ اوْنـا يئـرده دئ
لوطف آبادئي، سبزه سي روْياده دئ
كـاتـه آرئغ، اوْنئـي سـووو، قـورئـتدئ
تونئن كي چاغايه م، بوگوٌن، موررئتدئ

سولطان حوسئين، حج يولونه، گئدوودئ
مكـّـه يـورتـده، بـيردن مريض، اوْلوودئ
خلاص لـيق چئن، هر يـوله اوْ، ووروودئ
ساغليق ايچئن، شيلگانه نذر، ائدوودئ
سـولـطـانـئ ديـبـاجـه، اوْ ال آتوودئ

بـيـردن بـيـرئ، اوْنه يـواش، دئيوودئ
خوداي مونده، سن شيلگانه، قاچوودئي؟
آمّـا جـوواب، بـوتـهر اوْن نـن، آلوودئ
بيز غريبمئز، خوداي بيزئ تانيمز
اوْ شـاهـزاده، قـونشولـرئ اوْنوتمز

حاتم قلعه، شيلگان حئصار، لوطف آباد
صـفـر قـلعـه، توْققئي قازن، خئير آباد
شمسي خـان وْ، مـير قـلـعه غـفّار آباد
تامـام بيرئ سوو سيزديلر بو گوٌنلر
مئللت تامام، حئيران ديلر، بو گوٌنلر

مممد حسن عـرب دوْتار، چالنده
شاه صنمئي، قئصّه سينئ دئينده
اوٌره ييـميز، بـو قئصّه دن، ياننده
باخاردئم كي، اوْن ده نه بير، نفس وار
ائـشيتماقچئن، بيزده هنئز، هوس وار

شار شاره نئـي، سووو بـو گوٌن، قورئتدئ
شئر حووئضئي، شئرئ تئيدن، قوْپئتدئ
مـوراد تـپّـه ده كـي داشـم، ايتئــتدئ
جـوان لريم، سبـزه لريم، سوْلديلر
عمري ميزئ، يامان گوٌنده بوْلديلر

شيلگانينده، ايمام زاده، ديباجدئ
محبّـتئ، بـو مئـللـته، سيراجدئ
بـارگـاهي، درگز چئن، چيراغدئ
نوْخاندانده، علّامه شهرئستاني
افتئـخارئ، مسعودئ تفتازاني

بـابـا جئقدن، گئدن گئتدئ، كيم قالدئ؟
جوان گئتدئ، مارال، گئتدئ، كيم قالدئ؟
اؤلـن اؤلـدئ، قاچن قاچدئ، كيم قالدئ؟
اوْلـر بـيرگـوٌن، آبـاد اوْلسون، شهريميز؟
خراب ليقدن، خلاص اؤلسون، شهريميز؟

آيدين لاشديرماق:

آششيق ـ آشيق ـ قاب ـ استخوان زانوي گوسفند كه وسيله بازي بچه ها بود.
آغا چايچي ـ قهوه چي ساكن درگز و از مهاجرين آذربايجان.
آلاجه ـ منطقه اي از باغات نوخندان.
ائلچي ـ خواستگار.
الدفي ـ دايره ـ ( دف دستي).
الله اكبــر ـ كوهي در جنوب درگز كه راه شوسه و پر پيچ وخم به همين نام، راه ارتباطي درگز با مركز كشور، از آن مي گذشت.
اوْتوز پول ـ معادل يك ونيم ريال.
اوستا موسوو ـ دلاك ساكن درگز كه ختنه هم مي كرد.
ايديش ـ ظروف غذا خوري. ظروف پختن غذا.
ايس ـ بو ـ رايحه.
بابا جئق ـ لطف آباد يكي از شهر هاي درگز.
بــابــا خــرمان ـ نوعي خربزه بسيار شيرين و خوش عطر ورنگ كه در درگز كاشته مي شد.
بارت آغا ـ آقا برات نوازنده كمانچه.
بارت قولئ ـ آقاي براتقلي عرب خدري پدر بزرگ اينجانب.
باره ـ گندم حاصل از كشت بهاره.
بدل عمئ ـ آقاي بدل بدلي از كسبه درگز.
بوتقه ـ بوتكا ـ كيوسك ـ دكه.
بوْي ـ يئل لنجك ـ تاب.
بوْينيچ ـ بئشيك ـ گهواره.
بوْينيچ ايپي ـ باغير داغ ـ بند گهواره.
پاره ـ نوعي وسيله بازي بچه ها ساخته شده از پوست گوسفند يا بز با موهاي بلند كه به زير آن تكه سرب پهن وصل مي شد.
پئتاوا ـ دوْلاق ـ پاتابه.
پئغوو قشمار ـ آقاي پيغبر قلي آهنگر.
پؤك ـ پتك.
ترنه ـ خيرچا ـ خربزه هاي نارس كوچك.
تفتازاني ـ استاد سعد الدين تفتازاني فيلسوف بزرگ اواخر عهد مغول.
توْخلئ ـ قوزو ـ برّه.
توْققئي ـ از روستا هاي بخش لطف آباد.
توْلنديم ـ دوْلنديم ـ دور زدم.
تيزي سئييئد ـ تيزي سيّد يك شيب تند در راه الله اكبر.
تيوان ـ گردنه واقع در مسير جاده جديد درگز به قوچان.
جبّار اوْغلو ـ درشكه چي.
جلال آغا ـ آقاي جلال ربيعي كتابفروش.
چاپشلو ـ يكي از شهر هاي درگز.
چاغا ـ بچه.
چالوو وورماق ـ بزن وبكوب.
چققئر ـ روستائي در شمال شهر در گز.
چئمچه گلين ـ مترسكي كه براي طلب باران آماده مي شد.
چوخه ـ نوعي لباس كه در كشتي به همين نام پوشيده مي شود.
حاتم قلعه ـ از روستا هاي بخش لطف آباد.
حسن بوْينو كسيغ ـ آقاي حسن بياباني نوحه خوان.
حئصار ـ از روستا هاي بخش لطف آباد.
خاقاني قوْوون ـ نوعي خربزه بسيار شيرين و خوش عطر و خوش طعم كه در درگز كاشته مي شد.
خانئي آشپز ـ آقاي خان محمد آشپز ساكن چاپشلو.
خئلليك ـ لباس پالتو مانند نمدي مخصوص چوپانان.
خنْـتمه ـ پر طمع. در نزديكـي شهر درگـز رشته كوهي خاكي و با ارتفاع كم وجـود دارد كه راه قـديـم درگــز به قـوچان از آن مـي گـذشت، مـي گويند در پاي اين كــوه شخــصي به نام حسن باغـي داشتـه و در آنجا ساكـن بوده و معروف به طمع كاري، لذا اين تپه به ياد او به نام حسن خنْتمه معروف شده است.
دئزاق ـ تله براي به دام انداختن پرندگان كه از تكه چوبي با شاخه هاي فراوان و موهاي دم اسب ساخته مي شد.
دوْ آبي ـ از روستا هاي بخش چاپشلو.
دوْراق ـ نوعي ماست سفت.
دوْو ـ دئديم ـ گفتم.
رحيم آغا ـ آقاي رحيم تميز از ساكنين لطف آباد پدر شهيد بزرگوار صفر تميز.
زينه ـ گندم محصول كشت پائيزه.
ساري ياغ ـ روغن حيواني.
سحر چاغي ـ صبح زود ـ وقت سحر.
سئل آوا ـ رودخانه.
سولطان حوٌسئين ـ آقاي سلطان حسيني ساكن لطف آباد.
سولئيمان به ي ـ آقاي سليمان بيك ساكن درگز.
شامال ـ يئل ـ باد.
شاه صنم ـ نام معشوقه در داستان عاشقانه غريب و شاه صنم.
شئر حووئض ـ آب انبار بسيار بزرگ و قديمي واقع در لطف آباد كه امروز جزء آثار ميراث فرهنگي به ثبت رسيده است.
شمسي خان ـ از توابع بخش لطف آباد.
شوتور پران ـ شتر پران ـ بالاترين گردنه راه الله و اكبر كه بسيار خطرناك بود وعبور دو اتومبيل بطور همزمان از بعضي قسمت هاي آن غير ممكن بود.
شيـلگـان ـ روستـائي از توابـع بخش لطف آباد كه مرقد مطهر امامزاده ديباج در آن قرار دارد.
صفر ـ آقاي صفر تميز افسررشيد ارتش جمهوري اسلامي ايران كه در جريان جنگ تحميلي به درجه رفيع شهدت نائل گرديد.
صفر قلعه ـ از روستا هاي بخش لطف آباد.
عباسعلي ـ آقاي عباسعلي رحيم نژاد از كسبه درگز.
عبدالعلي ـ آقاي عبدالعلي شعاعي از كسبه درگز.
عرب آشپز ـ از آشپـز هاي چـيره دست مجالس درگز كه در پختن يخني پلو غذاي مخصوص مجالس مهارت خاصي داشت.
عـلامـه شــهرستـاني ـ ملا محمد تاج الدين علامه شهرستاني صاحب كتاب الـمـلـل و النـحل كه مقبره اش در نزديكي روستاي حضرت سلطان ازتوابع بخش نوخندان واقع است.
علي موراد ـ عليمراد ـ از كسبه چهار راه ژاندارمري درگز.
عه يئد ـ بايرام ـ عيد.
غفّار آباد ـ از روستا هاي بخش لطف آباد.
فايتون ـ درشكه.
فرو نجّار ـ آقاي فرامرز دلفراز نجار.
قازان ـ قازان بيك ـ از روستا هاي بخش لطف آباد.
قانئع خياط ـ آقاي قانع از خياط هاي مشهور درگز.
قئرخ قيز ـ چهل دختر ـ كوهي در نزديكي شهر درگز.
قرن ياريم ـ يك ونيم ريال.
قره گؤردوم غئرقي باس ـ گيزلنقاچ ـ قايم باشك ـ بازي بچگانه.
قئز لر گوٌلئ ـ شقايق.
قوربان جواهري ـ آقاي قربان جواهري فرزند نياز علي.
كپگان ـ از روستا هاي تابع بخش چاپشلو.
كسسوْو ـ چوبي بلند مانند دسته بيل كه با آن آتش تنور را به هم مي زنند.
ككئــر ـ نان يا قسمت زيـرين آن كه در تنور كاملا خشك شده و در موقع خوردن زير دندان ها صدا مي دهد.
كلبئ ايسلام ـ آقاي كربلائي اسلام پور نجفيان از كسبه درگز.
كلبئ كوْثر ـ آقاي كربلائي كوثر از كسبه خيابان ژاندارمري درگز.
كمر پوٌشت ـ بالكن احداثي در دالاني باريك.
كندئ ـ كندو ـ مخزن نگهداري گندم وآرد ساخته شده از گل رس.
كؤرچه گيردئ ـ از بازي هاي بچه ها.
كوٌره ي ـ قوزه ئ پنبه.
كوٌفلردئ ـ فوت مي كرد. مي دميد.
كوٌكه ـ شيريني هاي مانند نان برنجي كه به قند كوٌكه معروف بود.
كولئـنج ـ نـان هـائـي كه هنــوز كاملا پخته نشده و از بدنه تنور جدا شده و در داخل آتش و خاكستر هاي كف تنور مي افتاد.
گپئي ـ از روستا هاي تابع بخش چاپشلو.
گلين يوْلي ـ آهنگ مخصوص كه در زمان عروس كشان نواخته مي شد.
گوٌلريز ـ محل باغات شهر درگز واقع در شمال شهر.
لطف آباد ـ يكي از شهر هاي درگز با نام قديمي باباجئق.( بابا جوق)
مستوو سوپور ـ يكي از رفتگران شهرداري كه اكثر اوقات در حالت مستي بود.
مممد حسن عرب ـ آقاي محمد حسن خدري معروف به محمد حسن عرب نوازنده دوتار وپسر عموي پدرم.
مممد عطّار ـ آقاي محمد عطار، داروفروش در لطف آباد.
موختار ـ آقاي مختار بدلي نوحه خوان.
موراد تپه ـ مرادتپه ـ تپه كوچكي در لطف آباد كه امروز در مركز پارك شهر قرار دارد، سنگ گرد وصاف نسبتا بزرگي در آنجا بود كه جوانان آنرا برداشته وبه بالاي تپه مي بردند سپس رها مي كردند تا به پائين بيايد.
موزالاق ـ چوب خــراطي شده ئ مخروطي شكل كه به راس آن ميخ ته گرد درشتي كوبيده مي شد وبا پيچاندن نخ به دور آن( ازپايين به بالا) وكشيدن نخ با ســرعت هرچه تمــامتر چوب به زمين خــورده ومانند فرفره به دور خــود ميچرخيد.
موللا عمئي ـ آقاي محمد قلي عرب خدري ساكن لطف آباد، عموي اينجانب معروف به ملا.
مئيئم چيرپئ ـ چوب هاي حاصل از هرس درختان مو.
نوخاندان ـ نوخندان ـ يكي از شهر هاي درگز.
نوروز مممد ـ آقاي نوروز محمد سلحشور كارمند شهرداري درگز.
نياز ـ آقاي نياز جواهري از كسبه ومعتمدين لطف آباد.
يارتماق ـ پروراندن.
ياشماق ـ نوعي حجاب سرو وصورت زنان درگزي.
ياقاچ ـ چوبوق ـ شوٌويٌ ـ تركه ـ چوب نازك.
يان ـ طرف ـ پهلو.
يول يولاغ ـ راه ورسم.
*1ـ از اشعار نوحه مراسم عزاداري.
*2ـ بيت از زنده ياد استاد محمد حسين شهريار.
*3ـ بيتي از يك شعر قديمي مربوط به مجالس عروسي درگز به نام ياريار.
*4ـ شرح رديف 3.
*5ـ شرح رديف 3.
*6ـ از شعــر هــائي كه در زمــان عروس كشان شخصي با صداي بلند آنرا مي خواند و ديگران بصورت هاي هاي جواب مي دادند و شور و حال خاصي ايجاد مي شد.


posted by 11:21 PM



شعرهاي تركي محمد عرب خدري

http://arabkhedri.blogfa.com/




منیم ننم، لایلا لایلا ، دِیَردي
بوی نیچین ایپنه محکم، چکردي
یوخه مهره، اورگمه ، تؤکردي
نازلی ننم، لایلالرینک تاپارمن؟
بیرده گنم راحت لق نن یاتارمن؟

منیم آتام ،کلاس دا ،درس ورردي
ناصر آقا، کلاسنه گئدردي
گاه شلاق نن ،چاقالاری وورردي
مدرسه نین درس لری یادش بخیر
کتاب نن، دفتره ، یادش بخیر

درخت لر اؤستندا، دزاغ ، قوراردوخ
سار توتماقه ، نه زحمت لر ،چکردوخ
قوش وورماغه، شامال کیمین قاچاردوخ
نه کیف لی دي سار توتماقون قصه سی
باغ باجادان ، اوردان بورا ، قاچماسی

منوچهرنن ، باغدا یونجا ، ییغردیک
جوادنن، مدرسه ده ،گؤلردیک
مدرضای نن، بیر بیري بیز ،وورردیک
دعوا اتماق ، یغلاماقلار، کئچدلر
هر بیری یَم ،بیر دیاره ، دؤشدلر

چاقالیقین، قوز اویناموق، گؤنلری
آششق، پاره، قره گؤردم، گؤنلری
قره گؤردم ، غرقی باسان گؤنلری
چاقالیقین ،اویناماقی ،قاچماقی
آینده یه، ساده لیقنن ،باخماقی

میزان دا بیز، کؤرچه گیردی اویناردیک
قیش گؤنلری موزالقه ،محکم یره وورردیک
تولاناردی، باخردیک، کیف ادردیک
چاقالیقین ،اویناماقی ، قاچماقی
بو دوره نین سرعته نن کچماقی

الله اکبر، آتا گئتدی رحمته
چاقالاري، عجب دؤشوب زحمته
هر بیری بیر یانده قالوپ خدمته
آتا، آنا، سایه سي ، آیری شیئدي
محبتلی باخماسی ،آیری شیئدي

آتا گئتدی، ننه ، یکّه قالیپدی
گئوراوزنه ، نه بیر گؤنه سالیپدی
جوان لیقن قدرته نی بیر کناره آتیپدی
بو دنیایه، بئول باغلاماق ،اصلاً اولماز
فقط صَبِر، ییغلماقدن، بهره اولماز

ننم گنم ایستم، بیردا،اولم سنین قوجاغیندا
باجی قارداش تمام بیردن اولیک سنین قراغیندا
نه چاره که بیز میز اینده فقط سنین سوراغیندا
ننم ، سنه جانم قربان هارداسان
اوزاغ دؤشدم یوردموزدان هارداسان
الله اکبر، سن نن اوزاغ دوشیپ بن
عُمِر کئچیپ ،الّله دن هم آشیپ بن
جوانلیقدا، هر یانه من قاچیپ بن
بیلمزدیم كه ،قوجه لیق وار ،قالماق وار
جوان لیقدن، بیر قوری آد، قالماق وار

قیش گئجه لر ،مهمانلیقه گئدردیک
فانوس اَلده ،کئوچه لر دن کئچردیک
دانشماقدان ، اصلاً مگر دویردیک
میهمانلیقین ،قوز کشمشه ،میوه سی
دانه لرین، چِیِت لرین ، چتنه سی

کمر پشت ده ، کدو قارپوز قویردیک
چلّه گجه، اويردن ، گوتررديك
تامام بيرجه، گوله گوله ، ييرديك
قيش گئجه سي، ايسسه چايه ايچرديك
ناغيل ديوپ ، كورك لري ، آچرديك

ارابه چی ارابه ي نن ،نوخندان نن گئلردین
پامبوق، بئوغدی، ارابه یه اُئوکلردین
درگزده، بؤشَتو قَیئ تردین
هر گؤن، سنین ایشن ،تمام زحمت دی
خدای، سنه وئرن، تمام رحمت دی

کوچه باغدا، شیرو، باغدان گَلَردي
کرم دِردی، اصلی خان، سسلردي
دردلی کرم، سؤزلرینی سؤلردي
«هر صباح هر صباح بلبلين سسی
باشِمه دؤشتتده یارین هواسی»

ارزروم داغنين ، قاره ، بولاغی
دشت لرین، گؤنَشی ،اوت اوتراغی
مجنون تکین یاردن توتماق ،سراغی
«توموزنین ایسسه سی غیشین ایازي
جانم آلده، قرا گؤزلرین سنین»

گؤن چیخان نن ،یووارچی لر گَلَللَر
پای بؤله نی ،محکم بؤله وورللَر
یئره قازوپ، اکین لري اَکَللَر
جماعتین، اله اله ، ورماقی
بیر بیرینین دالندا برک دورماقی

هر بیري بیر گیروانکه ات گتیرردی اوزی نن
قابله یوخ، ورردی و دیردی او دیلی نن
شاد ادردی، اورکلری، سؤزی نن
خدای مهر و محبته ،گؤرردي بنده لردن
خوشحال اولوپ ، برکته ورردي، خزنه لردن

کیچی لیقدا ،کؤچه لردا دورردیک
الله اکبر، سنه عجب ، باخردیک
ماشین لرین ، چراغنه گؤرردیک
خوشحالیقدن ، قخرو باقرردیک
شادلیقی بیز اورک لره تؤکردیک

بهار گئون لر ، باغلاری بئول نن قازماق
پای بیله سسنی، عرشه چیخارماق
گؤن چیخن دان تا باتانه تامام بیرجه ایشلماق
تامام بیرجه ، ایشلردلر اؤزلري
دِیَردیلر، شیرین شیرین سؤزلري

چوپان آقا قویون لري اوترماقه اِرتَردِي
پتاوانی باغلو ، چؤله گئدردي
خللکین تینده ، راحت یاتَردي
حواسه واری دی ،که قورت گلمه سین
قویون لاره، آسیب، بلا یتمه سین

پیغو قشمار ، اوراق لاری دیشلردي
کؤرنه داغ اِدو ، ایشن باشلاردی
داس و تبر دؤزتماقه، گئجه گؤندوز ایشلردي
شاگردی نن،سندانه پتک وورردي
چای ایچماقه، آراده بیر دورردي

نوخندان دا، سؤلی دِیرمان ایشلردي
دِرمانچی هی، داشین دیشن دیشلردي
بؤقدیه ، اون اِدَردیو گؤزلرینی قاشلردي
باره، زینه، بوقدی لرین چؤرگی
بو چؤرگی ،تخمه ده که قاتوقنن ،یه مگی

بدل عمه، کؤچه دا داد چکردي
کلبه کوثر، خیارلاری سرردي
نوروز محمد ، یاخچی لرین درردي
سبزي، میوه یاخچی سینی گؤترماق
مشتری نی ،گؤلماق نن یؤله سالماق

علیمراد، سبزی لرین دؤزاردي
ایکی سینی، اوتوز پوله ساتاردي
سارمساقین ،قوزه لرین ساللَاردِي
سحر چاقه بازارده بیر عالمدي
غم و غصه گویا مونده یالاندي

گلریز ده کی، باغلاردا ، کیم لر واردي؟
سِل آواده، اونین سؤوی ، کم واردي
چغرلی نین، گلریزنی نن اؤرگه مگر داردی؟
خدای اوزین ، اونلرا بیر رحم گؤرگ
بیکار لِقه، سوسیز لیقی کَس گؤرک

جلال آقا ، بوتقسندا دوراردي
عباسعلی ،بستنی سین تولاردي
آقا چایچی ، قلیانه نی کؤفلاردي
درگزین، خیایانه ، داري دي
آمّا کاسب لرده انصاف واري دي

الله اکبر ، عرب آشپز ، نئردادي
مرحوم بارات، کمانچه سی ، کیمدادي
خانی آشپز ، چاوشله دا، نئردادي
مجلس لره، شیرین ادوپ گئتدلر
اؤزلرین نن، خاطره لر قوی دِلَر

نوروز عمه، بیزه ناقیل دِیَردي
آبگوشت اَتین، بیر شوق نن دؤیردي
بارماقی نن، بیر بیرنه وورردي
ناقیل لاردا، پادشا وار ،وزیر وار
ارسلانون، بلند بؤیه ، قده وار

مستو سپور ،کؤچه لری سوولردي
فرو نجار ، ارّه سنی چکردي
گؤروز له یم ، بادمجانه تؤکردي
حلال لقمه ،چخارماقین ،قاچماقی
شیرین لیگی، اورک لرده ،قالماقی

کلبه اسلام ، تؤکاني ني ، آچاردي
بدل عمی ،یاخچی قاتوق، ساتاردي
سلیمان بیک ، سبیلنه ، تولاردي
درست لق نن ،کاسب ليقين زحمته
خداوندین، لطفه بی حد رحمته

برات آقا ،کمانچه سین چالاردي
قانع خیاط ، کت و شلوار تیکاردي
قلعه له یَم،دام اؤستونه سوواردي
بو ایشلرین، نتیجه سی حرکت
الله اوزه ، حتماً ورر برکت

فایتون، آت نن یوخاری دن ،گلاردي
جبار اوقلی ،قمچه سی نن ،سوراردي
مسافردن، قرن یارم ، آلاردي
نه بیر گؤنلر کئچده عجب ، گئورمديك
تاکسی گلدی ،فایتون گئتدی ،بيلمديك

قوجا جوان ،بو گؤن زنجیر ووراللار
حسین چن ،سینه یه باشا ووراللار
تامام ، ماتم توتوپ قان آغليارلار
«گرگ دین اولماسا دنیا نی آتماق
شرف عزتلی بیر دنیا یاراتماق»

محرم گؤنلری ، ماتم توتوردی
حسین نین نوحه سین مختار اوخوردی
حسن بوینه کسیغ، شیون آتوردی
«گل ای باد صبا گت کربلایه
خبر ور فاطمه خیرالنسایه»

مممد حسن عرب دوتار چالاندا
شاه صنم قصه سین بلند دیاندا
اورگمیز ، بو قصه دن یاناندا
باخاردیم که ، اُونده نه بیر نفس وار
بو قصه لر اِشیتماقه بیزده هنوز هوس وار

قربان جواهری ، نیاز نئردادي
ممد عطاره باخ ، اونا یئردادي
لطف آبادین، سبزه سی رؤیادادي
کاتا آرغ ،اونین سووی قوررتدي
تؤنن که چاغایم ، بوگؤن مورتدي

قیش گؤنلری دووه لرینک زینقرو سسلردي
حسنعلی قؤزنن نن دؤیه لاین نن گئترردي
گِرده دوگه ، خلطه لردن تئوکردي
بو دوگی دن ،قابلی قویو پ ییردیک
الله بیز، شؤکر ادیپ گؤلردیک

باباجق دا ، باراتقلی واریدي
ایکه قیزی، آلته اوغله واریدي
رحیم آقا ، صفر اوغله واریدي
قوجا جوان، بیر بیرنه قاتیپ لار
باخ قبرده، عجب راحت یاتیپ لار

یوسف شیطان تؤکلری آغارتتی دي
مرزدن سو بیر کم بی یانه کئچتدي
شِرِم عمی، باغنه سو توتتدي
شور قلعه ده، سو لري کسیلتدي
ملا عمم، اله الده قالیپتدي

شار شاره نین ، سووی بیردن ایتپدي
شیر حوضین، شیره تی دن قوپیپدي
مراد تپه نی ،داشیم آسمانلره اوچیپدي
خاطره لر ،تامام بیردن ،ایتدلر
دوست و رفیق ، آتا آنا گئتدلر

سلطانعلی مکه ده ، نذر اِدودي
سلطان دیباجه، قاپو ورودي
ساغلیقیني او، بو یولده ،گئروودي
ساده لیق نن، صداقت نن، او بو ایشه گؤرودي
خداوندی ائوونده، شیلگانه ، اَل آتودي

حاتم قلعه، شیلگان، حصار، لطف آباد
صفر قلعه، توققی، قازان خیرآباد
شمسی خان و میر قلعه غفارآباد
تامام بیره، سو سیزدلر ،بو گئونلر
ملت تامام، حیران دیلر، بو گئونلر

بابا جق دن، گئدن گئتدي
جوان گئتدي ، مارال گئتدي
عجب بیر گنده دوران دي آتا گئتدي آنا گئتدي
خدایا سن اؤزینگ رحمت ات بو یورد قالسن
اونين، اغلان قیزی، رحمت لیقه یتسن


posted by 11:20 PM

Powered by Blogger

 



A Weblog dedicated to Turks (Khorasanian + Azerbaijanian Turks) of Khorasan, Xorasan, Horasan, and Khorasan Turkish





EMAIL

SÖZÜMÜZ LINKS

افشار: وبلاگ تركهاي خراسان-آفشار يورد


سٶزوموز سٶزوموز


سؤزوموز- وبلاگ عمومى تركهاى ايران
سؤزوموز- در پرشين بلاگ
تورك خاتون- وئبلاگ زنان ترك
ايلخان- تركهاى جنوب و مركز ايران
آدليم توركله ر- مشاهير تركهاى ايران

باشقا سايتلار


طنز بجنورد
اسماعیل سالاریان
گریوان GERIVAN
فرهنگ عامیانه و گویش ترکی به لهجه ی بجنوردی
مشهد تورك لري (ترکهای مشهد)
بهاريه-وبلاگ محمد عرب خدري
نوایی
یاشاسین شیروان تورکله ری
خوراسان تورکله ری-ترکهای خراسان
گريوان GERIVAN
شيندخت-توركجه شئعر
Avşar Obası
بجنوردنيوز

حاجى بكتاش ولى خراسانى

حاجى بكتاش ولى خراسانى
HACI BEKTAŞ VELİ
Hacı Bektaş Veli
Hünkar Hacı Bektaş Veli

خوراسان ارنه نله ري-پيران خراسان

خوجا دخانى خراسانى
حسن اوغلو اسفرائنى
بابا الياس خراسانى
BABA ILYAS
سارى سالتوق(سلجوق) دده
خيدير آبدال سلطان خراسانى

تركان نامدار خراسان

جوجوخان
كلنل محمد تقي خان پسيان
سرگرد اسكندانى
نادرشاه افشار

مقالات-بررسيها

ادبيات عامه درگز- م.كريمى
خراسان توركلرينين ديلى- بير
خراسان توركلرينين ديلى-ايكى

محققين-كتابشناسى


Prof. Dr. SULTAN TULU
Prof. Dr. GERHARD DOERFER

موسيقى تركى خراسان

حاج قربان سليمانى
محمد حسين يگانه

حاج قربان سليمانى

محمدحسين يگانه

آهنگ بجنوردى-١



قالى تركى خراسان
Photos

Free Web Page Hit Counters
Sharper Image Coupons