Tuesday, May 29, 2007
آوشار (افشار) يوردو (قوزئي خوراسان) تورك ديياسپوراسينا اؤنه ريله ن بايراق
پرچم ملی ترکهای خراسان-Xorasan Türklərinin - Avşar Yurdu Ulusal Bayrağı
posted by1:01 PM
Wednesday, May 23, 2007
جمعیت و ساکنین شهرستان تُربتِ جام( ایران/خراسان)
محمد داود گرگیج زرین پور – تربت جام
اعقاب شیخ احمد جام (خواجگان):
جام در مراحل مختلف تاریخی به دلایل متفاوت مورد توجه و امعان نظر پادشاهان و سلاطین حاکم بر ایران و افغانستان و هندوستان قرار گرفته است. در مواردی نیز از خشم و غضب آنها بیبهره نبوده است. به همین دلیل و با توجه به دورههای فرج شدت طوایف و قبایل متعددی به این سرزمین روی آوردهاند. اما آن چه که هیچ گاه نفوذ و تسلط خود را در این سرزمین و بخصوص پس از حضور و استقرار شیخ احمد جام در آن از دست نداد، اعقاب و انساب این شخصیت دینی و علمی میباشد. با وجود آن که فرزندان و نوادگان شیخ در محدودهای فراتر از ایران، افغانستان، آسیای میانه و هند استقرار و سکونت دارند، اما بیشترین تمرکز آن ها در جام پیرامون آن میباشد.
این گروه از زمان حضور شیخ، همیشه یکی از بزرگترین گروههای جمعیتی شهر را تشکیل دادهاند و به ندرت اکثریت خود در بافت جمعیتی شهرستان را از دست دادهاند. شیخ احمد اصالتا از اعراب یمانی است که نسبت وی با چندین واسطه به جریربن عبدالله بجلی می رسد. شیخ احمد جامی مردی پرفرزند بود. از او 42 مولود به دنیا آمد که 39 تن از آنها پسر و 3 تن از آنها دختر میباشد.
بختیاریها:
در زمان حکومت نادر شاه افشار قریب به صدهزار خانواده از ایل بختیاری که بر علیه حکومت نادر قیام کرده بودند به شهرستان تربت جام تبعید شدند. اوج ورود بختیاریها به منطقهی جام در زمان علی مردان خان بختیاری بود. حتی در مرحلهای از تاریخ بختیاریها توانستند ترکیب جمعیتی منطقهی جام را به نفع خود تغییر دهند. لیکن پس از مرگ نادر اکثریت قریب به اتفاق این گروه به موطن اصلی خود برگشتند.
بختیاریها در طول تارخ به گروههای متعددی تقسیم شدند اما همگی آنها خود را تحت عنوان غولها از سایر گروهها و دستجات باز میشناسیم. البته بایستی توجه داشت که برخی از بزرگان این گروه خود را اصالتا از اقوام بومی این منطقه میدانند و طبق روایتهای شفاهی عنوان شده توسط این گروه به این نکته میرسیم که در اوایل ورود شیخ به تربت جام که هنوز بسیاری از افراد از قرابت و نزدیکی شیخ به منابع عرفانی اطلاع چندانی نداشته اند، یکی از بزرگان طایفهی بختیاری که در روستای بزد ساکن بودهاند، با شیخ دچار نزاع شده و حتی به شیخ تعرض نموده و او را زخمی مینماید پس از این حرکت با توجه به تنومندی وی، شیخ او را غول خطاب مینماید. نهایتا نزاع با درایت شیخ و مشاهدهی کرامات شیخ به پایان رسیده و فرد متخاصم به اشتباه خود پی می برد. به همین دلیل طایفهی مربوطه پس از ان این لغب را برای همیشه برای خود حفظ مینمایند.
ایل تیموری:
طوایف متعلق به ایل تیموری نیز از جمله جمعیتهای مهاجر به این منطقه به حساب میآیند. این گروه که در کنار طوایفی چون جمشیدی، فیروزکوهی و هزاره برای مقابله با هجوم قبایل افغانی در این منطقه استقرار یافتند، بعدها به عنوان یکی از گروههای جمعیتی قابل ملاحظه عرض اندام نمودند. موطن اصلی این جمعیت را سوریه میدانند. بنابر عقیده ی گروهی از مورخین، ایل تیموری، خود یکی از طوایف تاتار میباشد. بهرحال ایل تیموری به دستئر امیر تیمور از خارج کشور به ایران و خراسان و نهایتا تربت جام وارد شدند. ایل تیموری در برههای از تاریخ توانست حکومت ایران را به دست بگیرد. هم اکنون ایل تیموری بخش قابل ملاحظهای از جمعیت ساکن در تربت جام را به خود اختصاص دادهاند و مشارکت حضور آنها در صحنههای مختلف سیاسی و اقتصادی تعیین کننده و مؤثر است.
محمد یوسف خان هزاره، ملقب به صولت السلطنه هزاره
ایل هزاره:
هزارهها اصالتا ساکن افغانستان بوده اند. بعدها به دلیل مهاجرت ویا جنگهایی که به منظور غارت و چپاول سایر سرزمینها به راه انداختند در نقاط مختلف جهان پراکنده شدند. چنان که آلفونس گابریل در این باره می نویسد: « قسمت اعظم جمعیت تربت جام را سنیهای افعانی از دو طایفهی تیموری و هزاره تشکیل می دادن که زمانی از شرق مهاجرت کردند». گروه زیادی از این افراد از سالها قبل در ایران و بخصوص در شهرهای مرزی تربت جام و تایباد استقرار پیدا کردند. این گروه در دورهی پهلوی دست به شورش زده و ادعای استقلال نمودند. در این زمان مورد خشم و غضب حکومت قرار گرفتند. رئیس ایل که قبلا مفتخر به لقب صولت السلطنه شده بود تبعید شده بود به همراه ایل خود به سوی یزد و فارس حرکت نمود. وی در شهریور 1320 هجری شمسی به مکان اصلی خود(تربت جام تایباد) حمله کرد اما از نیروهای حکومتی که به کمک نیروهای محلی آمده بودند شکست خورد و به کلات نادر گریخت و در 29 اسفند 1320(ه ش) به همراه اعضای خانواده تسلیم شد.
از آن زمان تا کنون افراد زیادی از این ایل در منطقه ی تربت جام زندگی و فعالیت داشتهاند. این افراد جزء با نفوذترین و ثروتمندترین ساکنان منطقه هستند. اما بسیاری از افراد از انتساب خود به این ایل به دلایل متعددی خودداری می کنند. یکی از آبادیهای قابل توجه منطقه جام تحت عنوان احمدآباد صولت در 15 کیلومتری شهر تربت جام در راه آسیایی تربت جام به دو غارون از یادگارهای مهم به جامانده از دوران سیطرهی این ایل در جام و تایباد میباشد.
سایر اقوام و طوایف:
علاوه بر افراد و گروههایی که تحت لوای ایل و طایفه و یا برنامهای از قبل طراحی شده به این سامان روی آوردهاند، گروههای دیگری نیز در این سرزمین به سر میبرند از جمله می توان به گروهها و اقوام مهاجر زیر اشاره نمود:
فیوجها:
این گروه در زمان سلطنت بهرام گور ساسانی از هند به ایران آمدند. شغل اصلی آنها خوانندگی و رقاصی و بزمآرایی در مجالس و عروسیها بود. این افراد با وجود آن که در ابتدا جزء جمعیت غیر ساکن شهر قلمداد می شدند و در سیاه چادرها به سر میبردند، به مرور زمان در کنار سایر جمعیت شهر اقدام به تهیهی مساکن و ساختمانها ی دائم نمودند. به تدریج و با افزایش جمعیت این گروه علاوه بر حرفهی قبلی برخی از حرفههای نیمه فنی شهر از جمله: نجاری، بخاری سازی، آهنگری، حلبی سازی و آرایشگری و… را در اختیار گرفتند. فیوجها علاوه بر تربت جام در اطراف شهرهای بیرجند، گناباد و نیشابور نیز دیده میشوند.
سیستانیها:
سیستانیها عمدتا در زمان سلطنت نادر شاه به منظور کار کشاورزی و دامداری به این منطقه مهاجرت کردند و در دورهی قاجاریه بر تعداد آنها افزوده گردید. اکثریت جمعیت این گروه در بخشهای صالح آباد ساکن هستند و به گروه بلوچها و کافر بلوچها معروفند و خود زیر شاخهها و گروههای فرعی متعدد دیگری را به وجود آوردهاند.
جغتاییها:
سابقهی سکونت این در تربت جام به عهد تیموریان میرسد از نظر جمعیت و تعداد با گروههای قبلی قابل مقایسه نمیباشند. تعدادی از جمعیت این گروه در شهرهای مشهد و باخرز سکونت دارند.
ترکمنها:
اغلب مورخین این افراد را از مهاجرین وارده از شوروی سابق میدانند که بین سالهای 1307 تا 1312(ه ش) به ایران و نهایتا به تربت جام مهاجرت کردند. در کنار این اقوام در سالهای اخیر نیز تعدادی از مناطق بندر ترکمن و استان گلستان به این شهر مهاجرت نمودهاند. به دلیل انسجام و ارتباط تنگاتنگ افراد این گروه بخشهای خاصی از شهر به سکونت آنها اختصاص یافته است.
مرویها:
این گروه نیز از مرو و بخارا و سرزمینهای پیرامون آن به حساب میآیند. از نظر تعداد جمعیت چندان قابل توجه نمیباشد و علاوه بر تربت جام، در محمودآباد و مناطق بالا جام سکونت دارند.
گروههای فرعی:
علاوه بر ایلها، طوایف و گروههای قومی و نژادی فوق مهاجرین دیگری نیز به این شهر وارد شدهاند که اگر چه در حد اندازهی گروههای قبلی نیستند، لیکن در سالهای اخیر و در جریانهای مختلف سیاسی و اجتماعی به اشکال مختلف عرض اندام نمودهاند. از جمله می توان به: یزدیها، ماهرخها، ترک ها، شیخها، ضربیها، نظریها، قاینیها، خوافیها، قوریها. سرحدیها، غیاسیها، بیرجندیها، هراتیها، بربریها، ارگنجها، ازبکها، و غیره اشاره نمود.
این بود نگاهی اجمالی به ساکنین شهرستان تربت جام و طوایفی که پس از ورود شیخ احمد جام تا کنون در این سرزمین زیستهاند.
تذكر:
مطلبي را كه از نظر گذرانديد، توسط يكي از اهالي تربت جام نگاشته شده است. شماري از اقوام ساكن در خراسان ، از جمله بدليل رقابتهاي محلي، اطلاعات غلط، تحريف شده يا خصمانه را عليه همديگر پخش كرده و مي كنند. نوشته فوق نيز بركنار از اين صفت ناپسند نبوده و چنانكه ملاحظه نموديد، نگارنده محترم، مشخصا در مورد هزاره هاي تربت جام از نسبت هاي ناروا و هم تحريف بعضي واقعيات استفاده كرده است.
مطلب فوق را از اينجا برگرفته ام.
لينكهاي مرتبط:
*در اينجا چند دوبيتي تربت جام خراسان را كه متاثر از فرهنگ هزارهگي است بخوانيد.
*در اینجا موسیقی دوتار(دمبوره) معروف خراسان(تربت جام) را بشنويد.
*در اینجا ميتوانيد از بافت قومي و جمعيتي شهر اسفراين (شمال خراسان) مطلع شويد( از جمله در مورد هزاره هاي شیعه/خاوريها).
*در اینجا ماجرای حلوای بربری* مشهدی یا همان حلوای سرخ هزارگی خودمان را بخوانید(قسمت: چهارشنبه، 26 فروردين، 1383).
*بربریها نیز هزاره هستند، ولی از هزاره های غزنین یا پشتکوهی، هزاره های پشتکوهی اهل تشیع و از نظر مذهبی با هزاره های چهار اویماق که اهل تسنن هستند، تفاوت دارند ( از لحاظ مذهب) و در بخشهای مرکزی افغانستان که امروزه به هزاره جات موسوم است، زندگی می کنند. بخشی از این هزاره ها در سالهای نخست دهه 1890 میلادی مورد تعقیب و هجوم نیروهای امیر عبدالرحمن خان پادشاه افغانستان قرار گرفته و به ایران پناهنده شدند، این هزاره ها که ظاهرا به علت انتساب به «بند بربر» که موطن اصلیشان در افغانستان بود، بربری خوانده شدند
( کاوه بیات، صولت السلطنه هزاره و شورش خراسان، ص30).
posted by2:31 PM